شب دردناک

( شب دردناک )
پارت ۱۹

جونکوک گوشی را گذاشت رو میز و سمته تخت رفت دست تو جیب روبه رو اش ایستاد
جونکوک: ببینم میترسی کاری باهات کرده باشم
ات هیچ حرفی نگفت و جونکوک از این سکوت استفاده کرد و سمته ات رفت و خم شد جلو ات صورتش به صورت دختره نزدیک شد دختره از ترس کمی عقب رفت
جونکوک : من با دختری مثل تو اصلا هیچ وقت نمی‌خواهم یا برایه هرچی دیگه ای لازمش ندارم جز خوشگذرانی
ات : من هیچ وقت اون خوشگذرانی تو نمیشم
جونکوک: خب معلومه میشه
کمرش را صاف کرد و سمته میز رفت بعد از برداشتن گوشی اش از رو میز کتش را برداشت و سمته در می‌رفت..... از اتاق خارج شد
دختره نفس عميقي کشید و پتو را از خودش کشید و کفش هایش را پاش کرد زخم رو پاش خیلی زخم عميقي نبود پس از رو تخت بلند شد و به سمته سرویس بهداشتی قدم برداشت .... ( ... )
دست هایش را شست و از سرویس بهداشتی بیرون رفت نگاهش افتاد رو لباسی که رو تخت گذاشته شده بود ... پوزخندی زد و لباس را برداشت هیچ وقت همچین لباسی نپوشیده بود
(اسلاید دو لباسه ات )
بعد از برداشت کیف اش از اتاق خارج شد از راه رو بیرون رفت و وارد کمی منتظر آسانسور ماند تا صدای به گوشش وارد آسانسور شد هیچ کس جز یه دختر نبود پس بعد از اینکه تو آسانسور ایستاد گوشیش را برداشت پیامی به منشی جونکوک فرستاد تا اون فامیلی اش میاد یا نه
جی : خب خوبه خوشگل هم هستی
ات نگاهش را از تو گوشیش گرفت و به دختره دوخت
ات : ببخشید؟ شنیدم این حرف رو پسر به یه دختر بگه ندیدم دختر به دختر بگه
جی دست به س*ینه ایستاد و با عشوه گفت
جی : تو عشقمو ازم گرفتی میفهمی
ات پوخندی زد وگوشیش را گذاشت تو کیف اش
ات : آهان پس که موضوع اینه
سمته جی چرخید و قدمی بهش نزدیک شد دستی تو موهایش برد و گفت
ات : اههههه بخدا باورم نمیشه تو دوست دختره جونکوک بودی آره
جی : بودم نه هستم تو نمیتونی جایه منو بگیری
ات با دستش زد به شانه جی و با عصبانیت گفت
ات : منو ببین جزغاله تو هر کی هستی برایه خودت هستی و هرکی رو که داری برایه خودت بمونه ما اون ل*اشی ها رو نمی‌خواهم به درده خودت میخوره
در آسانسور باز شد و ات سر تا پا به جی نگاه کرد و از آسانسور خارج شد زیرلب شروع به فوش دادن شد ..
___________

خواندن بودنه لایک حرام است
دیدگاه ها (۲)

( شب دردناک )پارت ۲۰ وارد شرکت شد و سمته اتاق منشی جونکوک رف...

(شب دردناک )پارت ۲۱جونکوک: دنبالشم هیونگ نین و پیداش کردم هی...

( شب دردناک )پارت ۱۸جونکوک: آخه عشقم ... ببین هواست نیست به ...

(شب دردناک )پارت ۱۷ات : چرا اینکار رو میکنی جونکوک: تو فقد ی...

گناهکار ) ۵۸ part گوشه لبش رو گزید و یه لباس خواب های ساده م...

چرا من پارت ۱۱و جنی قضیه رو گفتهمون لحظه جونکوک وارد اتاق می...

برده ﴾ ۴۲ part جیمین خبیث خندید و از زیره میز پاشو زد به پای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط