در بازی زندگی

در بازی زندگی.....

یاد میگیری:
اعتماد به حرف های قشنگ بدون پشتوانه ...مثل آویختن به طنابی پوسیدست..‌
یاد میگیری:
نزدیکترین ها به تو ...گاهی میتوانند دورترین ها باشند...

یاد میگیری:
آنقدر از خودت برای روز مبادا پس انداز داشته باشی...
تا بتوانی یک روزی تمام خودت رو بغل کنی و بروی ...
و در جایی که شنیده و فهمیده نشوی نمانی....

یاد میگیری :
دیوار خوب است...
سایه درخت مطلوب است...
اما هیچ تکیه گاهی ابدی نیست....
دیدگاه ها (۲)

تاوان آخر قصه ی من و تو راکلاغ بیچاره ای پس داد که هرگز به خ...

به دیگران حقِ انتخاب بدهیم ...آدم ها 'حق دارند' ما را نخواهن...

ﺩﻧﯿﺎ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﯾﻪ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺻﺎﻑ ﻭ ﯾﮑﺮﻧﮓ ﺑﻮﺩﻧﺪ ...

ﻫﺮکسی ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭙﻪ،ﻫﺮﺯﻩ ﻧﯿﺴﺖ...ﻫﺮکسی ﺭﯾﺶ ﺩﺍﺭﻩ، ﻣﻮﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ...

در بازی زندگی یاد می گیری:اعتماد به حرف های قشنگ بدون پشتوان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط