ما را از بچگی ترساندند


ما را از بچگی ترساندند
به ما اجازه ندادند خودمان را باور کنیم
تا چشم باز کردیم و
آمدیم خودی نشان دهیم،
مقایسه مان کردند...
ما دائماً روی ترازویی بودیم که
کفه ی بچه های فامیل،همیشه سنگین تر بود!
نسلی بودیم که منتظر میماندند زمین بخوریم
تا شیپور دست بگیرند و توی گوشمان بخوانند؛
""ما بهت گفته بودیم""
نسل ما،
از ""مقایسه شدن"" تنفر دارد...
دیدگاه ها (۱)

حرف دلمبه قول بهروز وثوقی؛اگه قرار باشه من اونی بشم که تو می...

- حال خوب را کهنمی‌ شود نگه داشت!!اما باور کنخاطراتش را می‌ ...

انسان‌های هم‌فرکانس همدیگر را پیدا می‌کنند...حتی از فاصله‌ها...

من اینجا دلم امادر کوچه های اطراف خانه ات می گرددبقدر رفع دل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط