چند روز پیش رفتم بیمارستان و سریع از یه پرستاری که داشت ر

چند روز پیش رفتم بیمارستان و سریع از یه پرستاری که داشت رد میشد اتاقی که میخواستم رو پرسیدم و بهم گفت « انتهای راهرو سمت راست »
شاید خیلی مسخره بود که وقتی میخواستم برم راست وایسادم و فکر کردم و عکس گرفتم و تنها چیزی که به ذهنم اومده بود رو پیاده کردم روی عکس ...
« انتهای راهرو سمت ... »
دیدگاه ها (۰)

گفت : رسیدن به تو عین کوه می مونه سخت اما قابل احترام ...و ب...

یکی از مطالبی که مدارس باید یاد بچه های مردم میداد این بود ک...

به شدت سرم درد میکرد و چند روزی هم بود که نبودم اصلا ...رفتم...

گذاشتیمش دم در خونشون ، زنگ زدیم و در رفتیم 😅😂🤍مثلا چیزی که ...

رمان بغلی من پارت ۲۹دیانا: حوصله اسرار نداشتم سوار ماشینش شد...

عشق غیرممکن6p

KI part 11

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط