اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۶
پشت سرش راه افتادم تا برسیم به خونه...
امشب شب سختی بود برام. خیلی خسته شده بودم. از جنگ و دعوا کردن با تهیونگ. از دوییدن و ترسیدن از تاریکی. از جنگیدن با سوهو طی چندین ساعت...
مگه ی دختر ضعیف مثل من چقد توانایی داره!؟
اروم اروم سرعتم کم شد...خیلی خوابم میومد... یهو چشمام ناخوداگاه بسته شد و...
#تهیونگ
سریع برگشتم سمتش؛ افتاد روی زمین!؟
سریع بقلش کردم: ا. ت؟؟؟ ااا . تتت!؟؟؟؟
خوابیده؟ دستاش یخ بود... کتمو دراوردم و انداختم روش و بقلش کردم و بردمش خونه...
همینطور که توی بقلم خواب بود...وقتی بهش نگاه میکردم...احساس عجیبی بهم دست میداد...باعث میشد گر بگیرم...
عشق؟ واقعا؟؟ یه زمانی میگفتم: چیه عاشقی اصلا؟
چطور تونستی ا. ت؟ چجوری تونستی منو عاشق خودت کنی؟؟ چطوری تونستی انقد زود کار بدی دستم!؟؟
روی گونه ش بوسه ای زدم...نمیزارم هیچوقت کسی اذیتت کنه! تو مال منی!
با این حال...شاید اولین نفری که دوست داره عشقش ی طرفه باشه منم! دلم نمیخواد ا. ت منو دوست داشته باشه!! چون من ادم خوبی نیستم...
براش اینطوری بهتره. چون من ممکنه یه روزی کشته بشم... نمیخوام اون نگرانم بشه یا دنبالم بیاد چون ممکنه اونم کشته بشه...
هیچوقت نمیزارم خم به ابروهات بیاد...
امشب شب سختی بود برام. خیلی خسته شده بودم. از جنگ و دعوا کردن با تهیونگ. از دوییدن و ترسیدن از تاریکی. از جنگیدن با سوهو طی چندین ساعت...
مگه ی دختر ضعیف مثل من چقد توانایی داره!؟
اروم اروم سرعتم کم شد...خیلی خوابم میومد... یهو چشمام ناخوداگاه بسته شد و...
#تهیونگ
سریع برگشتم سمتش؛ افتاد روی زمین!؟
سریع بقلش کردم: ا. ت؟؟؟ ااا . تتت!؟؟؟؟
خوابیده؟ دستاش یخ بود... کتمو دراوردم و انداختم روش و بقلش کردم و بردمش خونه...
همینطور که توی بقلم خواب بود...وقتی بهش نگاه میکردم...احساس عجیبی بهم دست میداد...باعث میشد گر بگیرم...
عشق؟ واقعا؟؟ یه زمانی میگفتم: چیه عاشقی اصلا؟
چطور تونستی ا. ت؟ چجوری تونستی منو عاشق خودت کنی؟؟ چطوری تونستی انقد زود کار بدی دستم!؟؟
روی گونه ش بوسه ای زدم...نمیزارم هیچوقت کسی اذیتت کنه! تو مال منی!
با این حال...شاید اولین نفری که دوست داره عشقش ی طرفه باشه منم! دلم نمیخواد ا. ت منو دوست داشته باشه!! چون من ادم خوبی نیستم...
براش اینطوری بهتره. چون من ممکنه یه روزی کشته بشم... نمیخوام اون نگرانم بشه یا دنبالم بیاد چون ممکنه اونم کشته بشه...
هیچوقت نمیزارم خم به ابروهات بیاد...
- ۹.۱k
- ۰۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط