دریا سلام، یاد تو از دل نمی رود
دریا سلام، یاد تو از دل نمیرود
کشتی به خون نشسته به ساحل نمیرود
باید کبوتران حرم، نوحه سر کنند
اندوه بی کران تو از دل نمیرود
ای محمل تمام غزلهای عاشقی!
این ناقه در مسیر تو در گل نمیرود
در دجله جنون تو، مأوا گرفته است
دیگر فرات سمت مقابل نمیرود
ای آن که بربلند تماشا نشستهای
این دور، یک نفس سوی باطل نمیرود
در مُلک بی نظیرِ سلیمان، به وقت شام
جز مرد عشق، سوی مقاتل نمیرود
سردار عشق، شوق شهادت مبارکت
آن کس که نیست عارف واصل، نمیرود!
برعرش واشده است تمام دریچهها
جز راه عشق، راه به منزل نمیرود
شاعر:محمد مهدی عبداللهی
کشتی به خون نشسته به ساحل نمیرود
باید کبوتران حرم، نوحه سر کنند
اندوه بی کران تو از دل نمیرود
ای محمل تمام غزلهای عاشقی!
این ناقه در مسیر تو در گل نمیرود
در دجله جنون تو، مأوا گرفته است
دیگر فرات سمت مقابل نمیرود
ای آن که بربلند تماشا نشستهای
این دور، یک نفس سوی باطل نمیرود
در مُلک بی نظیرِ سلیمان، به وقت شام
جز مرد عشق، سوی مقاتل نمیرود
سردار عشق، شوق شهادت مبارکت
آن کس که نیست عارف واصل، نمیرود!
برعرش واشده است تمام دریچهها
جز راه عشق، راه به منزل نمیرود
شاعر:محمد مهدی عبداللهی
۱۴.۵k
۲۰ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.