سالها در غزل خویش دم از یار زدم

سالها در غزلِ خویش دم از یار زدم
رفتم و نامِ تو را در همه جا جار زدم

حاصلم شد غمِ دلواپسی و دردِ فراق
من که یک عُمر دم از دلبریِ یار زدم

هرچه گفتم که نرو،گوش نکردی ، رفتی
آمدم پشتِ سرت ضَجّه زدم ، زار زدم

رفتی و من هم از آن کوچه ی غمها رفتم
خانه و زندگی ام را ز غمت بار زدم

دستِ من گرچه به آن زلفِ سیاهت نرسید
دف زدم چنگ زدم زخمه زدم تار زدم

من که خود تکیه گهِ گرمِ تو بودم روزی
دیدی آخر زغمت تکیه به دیوار زدم!

آن لبی را که فقط تشنه ی لبهای تو بود
بسته ماند و فقط امروز به سیگار زدم

سر بریدم همه ی خاطره ها را در خود
در درونِ دل خود دست به کشتار زدم

خودکشی گرچه حرامست ولی از غمِِ تو
عاقبت خر شدم و دست به این کار زدم

جز من و(آینه) کس شاهدِ آن لحظه نبود
پیش چشمانِ خودم روحِ خودم دار زدم

#ارس_آرامی
دیدگاه ها (۰)

دیگر آن دیوانهٔ بی‌تاب سابق نیستمتوبه کردم از گناهِ عشق، عاش...

دیگر آن دیوانهٔ بی تاب سابق نیستمتوبه کردم از گناهِ عشق! عاش...

بر طلوع چشم تو خورشید می‌رقصد هنوزصبح زیبایت بخیر ای بهترین ...

چپاولگر ز چشمانت ندیدم هیچ چنگیزیبَرَد تاراج شهری را بدون اس...

سالها در غزلِ خویش دم از یار زدمرفتم و نامِ تو را در همه جا ...

پارت 4

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط