part 12
جونگین = م....م...میگم...ی...یوری
یوری = ها ...چی میخوای ...
جونگین = میگم ما یه نفرو داریم سر کلاس ...خیلی خر خونه درسارو هم خوب متوجه میشه اگه خواستی بهش میگم بهت توضیح بده ...
فیلیکس = فقط اروم باش من غلط کردم....
هان = از این به بعد هر کی دیر کنه بیشتر از پنج دقیقه منتظر نمیمونیم ...اگه اومد که اومد ..اگ نیومد ما میریم خودش باید تنها بیاد ...
یوری = //بلاخره خشمشو کنترل میکنه با حرف بچه ها اعصابش اروم میشه ...خیالشم از اون بچه خر خونه راحته ...پس به خودش که اومد دید قیافه ی همه ی پسرا سکته زدس ...با دیدن قیافه ی پسرا یهو از خنده میترکه //
فیلیکس = یوری ....حالت خوبه ...
جونگین = به چی میخندی ...
یوری = قیافه هاتون دیدنیه ....فک نکنم تاحالا منو اینجوری دیده باشید ...البته عادیه چون دو روزه همو میشناسیم ...
هان = لطفا دیگه عصبی نشو خیلی ترسناک میشی ...من به شخصه سکته کردم ...
یوری = دوست دارم قیافه ی هیونجین و لینو و سونگمینم تو این وضعیت ببینم ....
جونگین = تموم شد دیگه ...
یوری = اره ...ولی موقتی باید ببینم این خرخونی که میگی کی هست و واقعا خرخونه یا نه ...
هان = نه ...نه ...به خدا چانگبین کتابارو میکنه تو حلقش انقدر میخونه ...
///داشتن حرف میزدن که یهو زنگ تفریح خورد ....///
یوری = خب ...زود باشید بریم سر کلاس ای چانگبینو به من نشون بدید
جونگین = بریم بریم ...///میرن سر کلاس و چانگبینو میبینن که طبق معمول کتاب گرفته جلو چشمش داره میخونه ...جانگبین تو حال خودش بود که صدای فیلیکس به خودش اومد ///
فیلیکس = اهم اهم ...
چانگبین = بله ...
جونگین = پنج دقیقه اون کتابو از حلقت در بیار ببین بچه ها چی میگن ...
چانگبین = //کتابو میبنده میزاره کنار // بفرماییید ...
یوری = ها ...چی میخوای ...
جونگین = میگم ما یه نفرو داریم سر کلاس ...خیلی خر خونه درسارو هم خوب متوجه میشه اگه خواستی بهش میگم بهت توضیح بده ...
فیلیکس = فقط اروم باش من غلط کردم....
هان = از این به بعد هر کی دیر کنه بیشتر از پنج دقیقه منتظر نمیمونیم ...اگه اومد که اومد ..اگ نیومد ما میریم خودش باید تنها بیاد ...
یوری = //بلاخره خشمشو کنترل میکنه با حرف بچه ها اعصابش اروم میشه ...خیالشم از اون بچه خر خونه راحته ...پس به خودش که اومد دید قیافه ی همه ی پسرا سکته زدس ...با دیدن قیافه ی پسرا یهو از خنده میترکه //
فیلیکس = یوری ....حالت خوبه ...
جونگین = به چی میخندی ...
یوری = قیافه هاتون دیدنیه ....فک نکنم تاحالا منو اینجوری دیده باشید ...البته عادیه چون دو روزه همو میشناسیم ...
هان = لطفا دیگه عصبی نشو خیلی ترسناک میشی ...من به شخصه سکته کردم ...
یوری = دوست دارم قیافه ی هیونجین و لینو و سونگمینم تو این وضعیت ببینم ....
جونگین = تموم شد دیگه ...
یوری = اره ...ولی موقتی باید ببینم این خرخونی که میگی کی هست و واقعا خرخونه یا نه ...
هان = نه ...نه ...به خدا چانگبین کتابارو میکنه تو حلقش انقدر میخونه ...
///داشتن حرف میزدن که یهو زنگ تفریح خورد ....///
یوری = خب ...زود باشید بریم سر کلاس ای چانگبینو به من نشون بدید
جونگین = بریم بریم ...///میرن سر کلاس و چانگبینو میبینن که طبق معمول کتاب گرفته جلو چشمش داره میخونه ...جانگبین تو حال خودش بود که صدای فیلیکس به خودش اومد ///
فیلیکس = اهم اهم ...
چانگبین = بله ...
جونگین = پنج دقیقه اون کتابو از حلقت در بیار ببین بچه ها چی میگن ...
چانگبین = //کتابو میبنده میزاره کنار // بفرماییید ...
- ۸.۱k
- ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط