و خداحافظی اش

و خداحافظی اش
آن چنان
چلچله سان است
که من می خواهم
دائما باز بگوید که "خداحافظ"
اما نرود...

#رضا_براهنی
دیدگاه ها (۲)

هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهاننفسها ابر، ...

من بی تو نیستم، تو بی من چه می‌کنی؟بی‌صبح ای ستاره‌ی روشن چه...

چشم وا کردم از تو بنویسملای در باز و باد می آمداز مسیری که ر...

خدایاقول میدهم برای تمام اتفاقات زندگی ام صبر کنمبه شرطی که ...

گاهی اوقات حالت چنان است که تمام ِوجودت گریه می کند ، جز چشم...

قایقی خواهم ساخت،خواهم انداخت به آب.دور خواهم شد از این خاک ...

سر پیری اگر معرکه ای هم باشد....من تو را.باز تو را.....باز ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط