به چشمهایت بگو

به چشمهایت بگو
نگاهم نکنند...
بگو وقتی خیره ات می شوم کارشان به کار خودشان باشد...!
نه که فکر کنی خجالت می کشم ها.....نه!
حواسم نیست...
هر بار بیشتر و بیشتر عاشقت می شوم
دستت را به من بده…
حالا بیا باهم کمی کنار لحظه هایم قدم بزنیم.
شاید دلیل زمزمه های عاشقانه ام را فهمیدی...!!!
دیدگاه ها (۲۱)

آن قدرسوختم باهمه بی تقصیری که جهنم نگذاردبه تنم تاثیری سوخت...

باز امشب حق صدایم کرده استوارد مهمانسرایم کرده استبا همه نقص...

تو با پای خودت باید بیاییمن باید صدای محکمقدمهایت را بشنوم.....

او رفت و انتظارش باقیست / پشت قدمش عبور اشکم جاریست / ای کاش...

فرار من

﴿ برده ﴾۷. part چه برسه که بهش نزدیک بشم ، اوفی کشید و کیف ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط