عشق اغیشته به خون
عشق اغیشته به خون )
پارت ۱۶۸
مین جی با خود قسم خورد که راجب مانیا و رابطه اش با هانگول چیزی نگویید سپس بی دلیل سمتش چرخید : برو حوصله ندارم
تهیونگ میفهمید که بازم تو حالت دوقطبی خودش .. او را از خود رنجیده است سپس با ذوق چشم های خودش گفت : نمیریم
مین جی اخم کرد : میری
تهیونگ خندید : نمیریم .
مین جی مشت اش گره خورد : میری ..
تهیونگ کمی عصبی ولی حاصل از خنده گفت : نمیریم ولی به شرط دارم
مین جی ابرو بالا زد : چه شرطی ؟
تهیونگ: با من مبارزه کن برنده شدی .. میریک برنده شدم به شب رو ماله خودم باش ..
مین جی به خوبی میفهمید که آخرین شبی از رابطهای آن ها دو یا سه هفتهای میگذرد .. ولی خونسرد اش نشان میداد که خودش برده شانه ای بالا انداخت : Okay
سپس هر دو به سمت رینگ رفتند مین جی تند ازش بالا رفت و بعدش تهیونگ.. جلو هم ایستادن سپس مین جی بلند گفت : باید میرفتی ..
تهیونگ لجباز مانند گفت : تو هم باید دیشبو بهم میدادی ..
مین جی نگذاشت او حرف دیگری بگویید مشت اولی را محکم زد به شکم تهیونگ که باعث قطع شدن حرفش شد و عقب رفت
تهیونگ: اخخخخ دختر دردم اومد ..
مین جی ؛ بهت گفتم برو ..
برای دومین حمله جلو رفت ولی تهیونگ جا خالی داد و از پشت به مین جی چسپید و محکم در میان بازو هایش او را اسیر گرفت : اوخی گیر افتادی ؟
مین جی سعی کرد خودش را آزاد کنند : ساکت سو دهنت بو میده ..
تهیونگ اخم کرد : ولی من مسواک زدم
مین جی از فرست استفاده کرد و با آرنج زد تو شکم تهیونگ و از اسیر دست هایش باز شد خنده پیروزی ای رو لباش نشست ولی ... تهیونگ مچ دست مین جی را گرفت و در کسری ثانیه ای او را رو زمین انداخت خیمه زدن رو مین جی کار خودش بود و میان دست هایش او را اسیر گرفت
تهیونگ: باختی کوچولو..
مین جی تقلا کرد و محکم گفت : مگه اینکه تو خواب ببینی
با زانو زد به پای تهیونگ که باعث افتادن اش شد و حولش داد سمت رینگ سفت سپس در یک پری که روی هوا ملاق زد روی کمربندش نشست
مین جی. : باختی کوچولو..
تهیونگ مچ دست مین جی را گرفت و سمت خودش کشید ، فاصله صورت هایش بسیار کم شد .. تهیونگ شیطونی خندید : بیا اینجا ببینم .. صورتت چی شده ..
مین جی پلک زد و به یاد هانگول و کلمه اش افتاد اینکه مانیا عاشق هانگول باشه .. عصبی شد و مشتی به شکم تهیونگ زد که باعث خنده تهیونگ شد : هی قلقلکم میاد ..
مین جی ؛ برو تو حالت مانیا زود.. تهیونگ خبیث خندید : نمیشه بم کوچولو
مین جی عصبی تر داد زد : برو دیگه .. میگم برو ..
تهیونگ شوکه شد ولی ابرو بالا انداخت سپس محکم گفت : حرفهای هانگول دیونه رو بارو نکن دروغ میگه ..
مین جی اخم هایش باز شد و گیچ گفت : تو ..
مین جی ؛ تو از .. کجا ..
پارت ۱۶۸
مین جی با خود قسم خورد که راجب مانیا و رابطه اش با هانگول چیزی نگویید سپس بی دلیل سمتش چرخید : برو حوصله ندارم
تهیونگ میفهمید که بازم تو حالت دوقطبی خودش .. او را از خود رنجیده است سپس با ذوق چشم های خودش گفت : نمیریم
مین جی اخم کرد : میری
تهیونگ خندید : نمیریم .
مین جی مشت اش گره خورد : میری ..
تهیونگ کمی عصبی ولی حاصل از خنده گفت : نمیریم ولی به شرط دارم
مین جی ابرو بالا زد : چه شرطی ؟
تهیونگ: با من مبارزه کن برنده شدی .. میریک برنده شدم به شب رو ماله خودم باش ..
مین جی به خوبی میفهمید که آخرین شبی از رابطهای آن ها دو یا سه هفتهای میگذرد .. ولی خونسرد اش نشان میداد که خودش برده شانه ای بالا انداخت : Okay
سپس هر دو به سمت رینگ رفتند مین جی تند ازش بالا رفت و بعدش تهیونگ.. جلو هم ایستادن سپس مین جی بلند گفت : باید میرفتی ..
تهیونگ لجباز مانند گفت : تو هم باید دیشبو بهم میدادی ..
مین جی نگذاشت او حرف دیگری بگویید مشت اولی را محکم زد به شکم تهیونگ که باعث قطع شدن حرفش شد و عقب رفت
تهیونگ: اخخخخ دختر دردم اومد ..
مین جی ؛ بهت گفتم برو ..
برای دومین حمله جلو رفت ولی تهیونگ جا خالی داد و از پشت به مین جی چسپید و محکم در میان بازو هایش او را اسیر گرفت : اوخی گیر افتادی ؟
مین جی سعی کرد خودش را آزاد کنند : ساکت سو دهنت بو میده ..
تهیونگ اخم کرد : ولی من مسواک زدم
مین جی از فرست استفاده کرد و با آرنج زد تو شکم تهیونگ و از اسیر دست هایش باز شد خنده پیروزی ای رو لباش نشست ولی ... تهیونگ مچ دست مین جی را گرفت و در کسری ثانیه ای او را رو زمین انداخت خیمه زدن رو مین جی کار خودش بود و میان دست هایش او را اسیر گرفت
تهیونگ: باختی کوچولو..
مین جی تقلا کرد و محکم گفت : مگه اینکه تو خواب ببینی
با زانو زد به پای تهیونگ که باعث افتادن اش شد و حولش داد سمت رینگ سفت سپس در یک پری که روی هوا ملاق زد روی کمربندش نشست
مین جی. : باختی کوچولو..
تهیونگ مچ دست مین جی را گرفت و سمت خودش کشید ، فاصله صورت هایش بسیار کم شد .. تهیونگ شیطونی خندید : بیا اینجا ببینم .. صورتت چی شده ..
مین جی پلک زد و به یاد هانگول و کلمه اش افتاد اینکه مانیا عاشق هانگول باشه .. عصبی شد و مشتی به شکم تهیونگ زد که باعث خنده تهیونگ شد : هی قلقلکم میاد ..
مین جی ؛ برو تو حالت مانیا زود.. تهیونگ خبیث خندید : نمیشه بم کوچولو
مین جی عصبی تر داد زد : برو دیگه .. میگم برو ..
تهیونگ شوکه شد ولی ابرو بالا انداخت سپس محکم گفت : حرفهای هانگول دیونه رو بارو نکن دروغ میگه ..
مین جی اخم هایش باز شد و گیچ گفت : تو ..
مین جی ؛ تو از .. کجا ..
- ۹۶۰
- ۰۶ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط