روی آجرای کوچیکه دیوار قلبم یه تابلوئه که روش نوشته

روی آجُرای کوچیکه دیوار قَلبمْ یه تابلوئه که روش نِوشته: خَطرِ ریختَن میخواد بِترسمْــ...
روی آجُرای کوچیکه دیوار قَلبمْ یه تابلوئه که روش نِوشته: اَز پایه کَجه مُمکنِ هَمیشهـ سایـه نَده!
نِوشته:سَر به سَرش نَذاری که بَناش کَله خَره!!
اَز هَمون اول میـدیـدم که در به دَر بودُ هَنوزم دَر به دَره
خودش به تنهایی مَلات ساخته!
تنهایی هَمه چیو خَراب ساخته!
جِلو باد میشه جامِ میلَرزه جِلو جام میشه باده میرقصه.
روی آجُرای کوچیکه دیوار قَلبمْ نِوشته:ریختَن یه حسِ سادس جای خوبــی نیس واسه تِکیه دادن...
دیدگاه ها (۲)

بَسـه تاریکی بـَس کِ چـاه‌ دیـدیـم واسـه زِندگـی دیگـه جایـی...

#تَبعیض#نِژادمُهمنیسکیمردهکیزنهکیپوستشچهرنگهحتیمهمنیسکیزرنگو...

دِلم گِرفته اَز آدماُ دیدِشون چِشامو بَستم به اِعتقادُ دینشو...

بابآیی با اینکه غَم داشت...وَلی لَبخند داشت رو لَبهاش...#رآ...

غرور اسلیترینی (فصل ۲) P5

رمان سوکوکو _ پارت 17

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط