part two
part two.....
همچنان مشغول حرف زدن با کریس بودی که با پرت شدن کریس به طرف دیگه تعجب کردی و بعد به سمت کسی که این مشت رو ژد برگشتی و با فیس عصبی و مضطرب مینهو مواجه شدی که البته بیشترش قطعا از عصبانیت بود! بعد از زدن مشت اولش به کریس سریع روش نشست و شروع به مشت زدن های بیشتری روی صورت پسر کرد سریع به سمتش خم شدی و با عصبانیت مینهو رو هل دادی بعد اینکه به خود اومد فقط بالا سرتون بی سر و صدا وایستاده بود و مردمک چشماش از ترس میلرزید نه اینکه از طرف خانواده ی پسر اذیت بشه بیشتر از این میترسید که نکنه برای بار دوم خودشو رو رسما از چشمت انداخته باشه
دیگه تحمل نداشت که وایسته و به حرکات تو و کریس نگاه کنه سریع دستتو گرفت و سمت حیاط پشتیه تالار رفت . جوری دستتو محکم گرفته بود که مطمئن بودی حداقل تا یه هفته قرمز میمونه ، انگار که قرار بود دوباره ولش کنی اگه دستتو ول میکرد . وقتی به مکان مورد نظرش رسید سریع تو رو به دیوار چسبوند. با تعجب به چشماش زل زده بودی و منتظر حرکت بعدیش بودی . دیگه طاقت نداشته زیره این نگاهش باشی
+تا کِی قراره ادامه بدی؟ها؟
_من......من متاسفم
از حرص خندیدی
+شوخیت گرفته؟پسره رو زیره مشت و لگدات له کردی بعد ..... بعد الان داری میگی متاسفی؟اصلا از کارایی که تو گذشته باهام کردی چی؟ هوم؟ از اونا هم متاسفی؟
تند تند جمله هارو کناره هم گذاشتی و میگفتی دیگه عصبی شد و میخواست جلوی این وراجیتو بگیره .
با قرار دادن یه دستش پشت گردنت و یکی پشت کمرت و گذاشتن ل.باش رو ل.بات خشکت زد بو.سه اش فقط از حرص بود .... شاید هم دلتنگی؟
بعد از تموم شدن بو.ستون اروم ازت فاصله گرفت .
_فقط یه فرصت دیگه بهم بده، لطفا
+اگه دوباره تکرارش کنی چی؟ ها؟
_نه نه نه .....مطمئن باش دیگه هیچوقت اتفاق نمیوفته
بعد این حرفش سریع کراواتشو کشیدی سمت صورت خودت و روی ل.بش زمزمه کردی
+اگه غیر از این باشه مطمئن باش همه چی تموم میشه ، اما فعلا نمیتونم از طعم ل.بات دل بکنم لی
_پس بیا به روش خودمون این دلتنگیو برطرف کنیم........
End.......
همچنان مشغول حرف زدن با کریس بودی که با پرت شدن کریس به طرف دیگه تعجب کردی و بعد به سمت کسی که این مشت رو ژد برگشتی و با فیس عصبی و مضطرب مینهو مواجه شدی که البته بیشترش قطعا از عصبانیت بود! بعد از زدن مشت اولش به کریس سریع روش نشست و شروع به مشت زدن های بیشتری روی صورت پسر کرد سریع به سمتش خم شدی و با عصبانیت مینهو رو هل دادی بعد اینکه به خود اومد فقط بالا سرتون بی سر و صدا وایستاده بود و مردمک چشماش از ترس میلرزید نه اینکه از طرف خانواده ی پسر اذیت بشه بیشتر از این میترسید که نکنه برای بار دوم خودشو رو رسما از چشمت انداخته باشه
دیگه تحمل نداشت که وایسته و به حرکات تو و کریس نگاه کنه سریع دستتو گرفت و سمت حیاط پشتیه تالار رفت . جوری دستتو محکم گرفته بود که مطمئن بودی حداقل تا یه هفته قرمز میمونه ، انگار که قرار بود دوباره ولش کنی اگه دستتو ول میکرد . وقتی به مکان مورد نظرش رسید سریع تو رو به دیوار چسبوند. با تعجب به چشماش زل زده بودی و منتظر حرکت بعدیش بودی . دیگه طاقت نداشته زیره این نگاهش باشی
+تا کِی قراره ادامه بدی؟ها؟
_من......من متاسفم
از حرص خندیدی
+شوخیت گرفته؟پسره رو زیره مشت و لگدات له کردی بعد ..... بعد الان داری میگی متاسفی؟اصلا از کارایی که تو گذشته باهام کردی چی؟ هوم؟ از اونا هم متاسفی؟
تند تند جمله هارو کناره هم گذاشتی و میگفتی دیگه عصبی شد و میخواست جلوی این وراجیتو بگیره .
با قرار دادن یه دستش پشت گردنت و یکی پشت کمرت و گذاشتن ل.باش رو ل.بات خشکت زد بو.سه اش فقط از حرص بود .... شاید هم دلتنگی؟
بعد از تموم شدن بو.ستون اروم ازت فاصله گرفت .
_فقط یه فرصت دیگه بهم بده، لطفا
+اگه دوباره تکرارش کنی چی؟ ها؟
_نه نه نه .....مطمئن باش دیگه هیچوقت اتفاق نمیوفته
بعد این حرفش سریع کراواتشو کشیدی سمت صورت خودت و روی ل.بش زمزمه کردی
+اگه غیر از این باشه مطمئن باش همه چی تموم میشه ، اما فعلا نمیتونم از طعم ل.بات دل بکنم لی
_پس بیا به روش خودمون این دلتنگیو برطرف کنیم........
End.......
- ۹.۳k
- ۱۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط