The Third of December
★ The Third of December......
(موقع خوندن این تکپارتی اهنگ Heather رو گوش کنیدد😭)
#هیونجین #استری_کیدز
بعد از تموم شدن اخرین کلاست از دانشگاه بیرون اومدی ، از صبح اون روز حوصله ی هیچکسو نداشتی و رو مود خوبی نبودی . حتی دوستات هم ازت میپرسیدن که چته هیچ جوابی بهشون نمیدادی یا فقط میگفتی فقط خسته ام و دیشب تا دیروقت مشغول انجام پروژه بودم . از دانشگاه که در اومدی میخواستی بری سمت کافه ی نزدیک دانشگاهتون که یه چیز گرم سفارش بدی و بخوری که یهو متوجه اومد برف شدی . تعجب کردی و فکرشو نمیکردی این موقع برف بیاد و لباس کافی هم نپوشیدی چون صبح هوا اونقدرا هم سرد نبود .
بیخیال اینا شدی و تو راه رفتن به کافه بودی . توی راه در حال دیدن کاپلایی بودی که دست همدیگه رو گرفته بودن یا همو بغل کرده بودن و از خودت پرسیدی که پس کی قراره با من تو خیابون اینم تو این هوا راه بره
اروم زیر لب زمزمه کردی که با جواب دادن شخص پشت سرت گردنتو چرخوندی و برگشتی و با هیونجین مواجه شدی
+ت..تو از کِي دنبالم اومدی؟
هیونجین مدت زیادی بود که بهت علاقه داشت و تو متوجه این قضیه نشده بودی البته دوستات چند بار بهت گفته بودن اما تو هی جوابشونو میدادی و میگفتی که نه اون فقط زیادی مهربونه و با همه همینطوری رفتار میکنه...
در صورتی که خودتم میدونستی که داری دروغ میگی و همه ی این حرفت الکیه و خودت اخرا از علاقه هیونجین مطمئن شدی و حدود دو ماهی میشد که حس کردی که تو هم کم کم بهش علاقه مند شدی....
_میخواستم سمت کافه برم که دیدم تو هم داری میری همونجا .... پس بیا باهم بریم... مهمون من
+ا...اها ب...باشه پس بریم
صدات دیگه نه تنها از سرمای زیاد سئول داشت میلرژه بلکه به خاطر نزدیکیِ خودت و هیونجین هم میلرزید . هیونجین که متوجه قضیه شد سریع سوییشرتشو در اورد تنت کرد و تو همینجور با تعجب بهش خیره بودی
+پس خودت چی ؟ یخ نمیزنی؟
_نگران من نباش من سرمایی نیستم
لبخند زدی و ازش تشکر کردی حالا سرخ بودن لپات دیگه فقط به خاطر سرما نبود از خجالت هم سرخ شدی . جدا از اون سوییشرتش برات یکمی بزرگ هم بود پس نگاهی به سوییشرت انداختی و گفتی
+امم .... به نظرت یکم برام بزرگ نیست؟
هیونجین لبخندی از ناز بودنت تو اون موقعیت زد و اروم سمتت خم شد و بو.سه ی کوچیکی رو ل.بت گذاشت و تو همون حالت گفت
_ اما سوییشرت من بیشتر از خودم به تو میاد....
I still remember the third of December, me in your sweater
You said it looked better on me than it did you
(موقع خوندن این تکپارتی اهنگ Heather رو گوش کنیدد😭)
#هیونجین #استری_کیدز
بعد از تموم شدن اخرین کلاست از دانشگاه بیرون اومدی ، از صبح اون روز حوصله ی هیچکسو نداشتی و رو مود خوبی نبودی . حتی دوستات هم ازت میپرسیدن که چته هیچ جوابی بهشون نمیدادی یا فقط میگفتی فقط خسته ام و دیشب تا دیروقت مشغول انجام پروژه بودم . از دانشگاه که در اومدی میخواستی بری سمت کافه ی نزدیک دانشگاهتون که یه چیز گرم سفارش بدی و بخوری که یهو متوجه اومد برف شدی . تعجب کردی و فکرشو نمیکردی این موقع برف بیاد و لباس کافی هم نپوشیدی چون صبح هوا اونقدرا هم سرد نبود .
بیخیال اینا شدی و تو راه رفتن به کافه بودی . توی راه در حال دیدن کاپلایی بودی که دست همدیگه رو گرفته بودن یا همو بغل کرده بودن و از خودت پرسیدی که پس کی قراره با من تو خیابون اینم تو این هوا راه بره
اروم زیر لب زمزمه کردی که با جواب دادن شخص پشت سرت گردنتو چرخوندی و برگشتی و با هیونجین مواجه شدی
+ت..تو از کِي دنبالم اومدی؟
هیونجین مدت زیادی بود که بهت علاقه داشت و تو متوجه این قضیه نشده بودی البته دوستات چند بار بهت گفته بودن اما تو هی جوابشونو میدادی و میگفتی که نه اون فقط زیادی مهربونه و با همه همینطوری رفتار میکنه...
در صورتی که خودتم میدونستی که داری دروغ میگی و همه ی این حرفت الکیه و خودت اخرا از علاقه هیونجین مطمئن شدی و حدود دو ماهی میشد که حس کردی که تو هم کم کم بهش علاقه مند شدی....
_میخواستم سمت کافه برم که دیدم تو هم داری میری همونجا .... پس بیا باهم بریم... مهمون من
+ا...اها ب...باشه پس بریم
صدات دیگه نه تنها از سرمای زیاد سئول داشت میلرژه بلکه به خاطر نزدیکیِ خودت و هیونجین هم میلرزید . هیونجین که متوجه قضیه شد سریع سوییشرتشو در اورد تنت کرد و تو همینجور با تعجب بهش خیره بودی
+پس خودت چی ؟ یخ نمیزنی؟
_نگران من نباش من سرمایی نیستم
لبخند زدی و ازش تشکر کردی حالا سرخ بودن لپات دیگه فقط به خاطر سرما نبود از خجالت هم سرخ شدی . جدا از اون سوییشرتش برات یکمی بزرگ هم بود پس نگاهی به سوییشرت انداختی و گفتی
+امم .... به نظرت یکم برام بزرگ نیست؟
هیونجین لبخندی از ناز بودنت تو اون موقعیت زد و اروم سمتت خم شد و بو.سه ی کوچیکی رو ل.بت گذاشت و تو همون حالت گفت
_ اما سوییشرت من بیشتر از خودم به تو میاد....
I still remember the third of December, me in your sweater
You said it looked better on me than it did you
- ۸.۰k
- ۱۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط