خاطرات شه دا

‍ ‍ 🌹 🌹 🌹


📝 خاطرات شهـــ🌷 ـــدا


سال آخری که با احمد [مکیان] در سوریه حضور داشتیم، اعجوبه‌ای را پیدا کردیم به نام «سید محمدحسن حسینی» معروف به سیدحکیم.
طراح عملیات‌های بزرگ در سوریه ‏بود.

ما حدود هشت ماه با سیدحکیم کار کردیم. آنجا هم احمد خیلی زود رشد کرد و خودش ‏را نشان داد. ‏
یکی از دوستان که قبلا با سیدحکیم کار می‌کرد ما را به او معرفی کرد. ولی سیدحکیم بعد از ‏مدتی که با احمد کار کرد، کارهایی که قبلا به دوست‌مان می‌سپرد، حالا می‌داد به دست احمد.‏

‏احمدمکیان آنجا رشد چشم گیری داشت. در بحث نقشه‌خوانی، جهت‌یابی و امثالهم.‏
یادم هست که یک بار که با سیدحکیم برای شناسایی رفته بودیم به پشت خاکریز خودی ‏رسیدیم. همه آنجا ایستادیم. سیدحکیم یک نفر را می‌خواست که همراهش ببرد. از خاکریز ‏خودی عبور کند و تا خاکریز دشمن پیش روی داشته باشد و شناسایی را تمام و کمال انجام ‏دهد. اینجور وقت‌ها فرمانده زبده‌ترین نیرو را انتخاب می‌کند؛ و آنجا احمد مکیان را انتخاب ‏کرد.‏
هر دو بدون ترس، تا پشت خاکریز دشمن رفتند؛ با دوربین تمام منطقه را رصد کردند و برگشتن....
دیدگاه ها (۱۲)

شهیدی که قرض تفحص کننده ی خود را داد..بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْ...

‍ #خاطرات_شهدا │سیره شھید💚 │ده سال با محمـد زندگے کردم ،هیچو...

#یازهرا_سلام_الله_علیها

هوالنور......شهـادت؛داستان ماندگاریِ آنانیست،ڪہ دانستنددنیا؛...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط