انتقامازعشق
#انتقام_از_عشق
Part: ³
که یهو جونگکوک گفت
جونگ کوک: استاد منم باهاش میرم (سرد)
م.ا.ت : باهاش برو
ویو راوی
کوک و آ.ت رفتن بیرون ا.ت رفت دستشویی اشک از چشماش جاری شد بعد ۳ مین اومد از گریه کرد دست کشید صورتو شست اومد بیرون یهو جونگکوک بهش یه سیلی محکم کوبید
ا.ت : چ..چرا اینکارو کردی( گریه لکنت)
جونگکوک: هعع خودتی خوب میدونی (پوزخند)
ا.ت : مگه چیکارت کردم (گریه)
جونگکوک: نامزدم هیونا همچیو گفت بهم
ا.ت :چیو (گریه)
جونگکوک:
هبونا گفت که تو از تهیونگ بهترین دوستم بارداری ا.ت
ا.ت : نه نه بخدا اینجوری نیست من...(گریه)
جونگکوک: خفشو دیگه نمیخوام نگاهت کنم
ا.ت : هعع خیال میکنی فقط منم دلتو شکوندم نه خیر آقای جئون از اولش بوی خیانت از سمت تو میومد
ویو راوی
ا.ت با شونش زد به شونه جونگکوک رفت سر کلاس بعد ۱،مین جونگکوک اومد جلو چشای ا.ت هیونارو ب...غ...ل کرد بعد وقتی زنگ تفریح شد ا.ت خواست بره پیش دوستاش دوستاش ازش دوری کردن کیه یهو.....
Part: ³
که یهو جونگکوک گفت
جونگ کوک: استاد منم باهاش میرم (سرد)
م.ا.ت : باهاش برو
ویو راوی
کوک و آ.ت رفتن بیرون ا.ت رفت دستشویی اشک از چشماش جاری شد بعد ۳ مین اومد از گریه کرد دست کشید صورتو شست اومد بیرون یهو جونگکوک بهش یه سیلی محکم کوبید
ا.ت : چ..چرا اینکارو کردی( گریه لکنت)
جونگکوک: هعع خودتی خوب میدونی (پوزخند)
ا.ت : مگه چیکارت کردم (گریه)
جونگکوک: نامزدم هیونا همچیو گفت بهم
ا.ت :چیو (گریه)
جونگکوک:
هبونا گفت که تو از تهیونگ بهترین دوستم بارداری ا.ت
ا.ت : نه نه بخدا اینجوری نیست من...(گریه)
جونگکوک: خفشو دیگه نمیخوام نگاهت کنم
ا.ت : هعع خیال میکنی فقط منم دلتو شکوندم نه خیر آقای جئون از اولش بوی خیانت از سمت تو میومد
ویو راوی
ا.ت با شونش زد به شونه جونگکوک رفت سر کلاس بعد ۱،مین جونگکوک اومد جلو چشای ا.ت هیونارو ب...غ...ل کرد بعد وقتی زنگ تفریح شد ا.ت خواست بره پیش دوستاش دوستاش ازش دوری کردن کیه یهو.....
- ۴.۲k
- ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط