تو چه کردی که خدا این همه زیبایت کرد

تو چه کردی که خدا این همه زیبایت کرد
ناز و پـــرورده تــر از ســـروِ دلارایـت کرد

جنگ هفتـاد و دو ملـت به یقین نیـز نکرد
آتشی را کــه بـه پا سـرخی لب هایت کرد

قـد و بالای پر از حُسن تـو ای جلوه ی ناز
ســر نـاسـاز مـــرا خــاک کــف پایــت کـرد

محـو چشمان قشنگ و لب میگون تو شد
هر که یک لحظه نظر بـر قد و بالایت کرد

شــد دلاویـز تـر از بـــوی گـل و بـاد بهــار
هـر نسیمی گـذر از زلـف سمـن سایت کرد

در پی گوهری ازجنس غزل بودم و چشم
ناگهـان زل به صدف ها زد و پیدایت کرد

ای عسل بیدل و مجنون شدنم قصه نبود
آنچــه آمــد بــه سـرم قامت رعنایـت کرد
دیدگاه ها (۲)

نرگس آتش پرستی داشت شبنم می فروختبا همان چشمی که می زد زخم م...

در راه سفر زحمت بسیار کشیدمبس تجربه دراین ره دشوارکشیدمتا آن...

تا غصه جا خوش کرد در دل قصه مبهم شددر آتش غم سوخت دنیا و جهن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط