من عاشق مافیا شدم پارت4

محکم منو بوسید منم همراهیش کردم (بقیشم تو کامنتا اگه خواستین میگم)
راوی
اقا اینا داشتن اهم اهم میکردن بعد یهو جونگ کوک(داداش ا.ت) میاد تو اتاق و تا اینارو تو این حالت میبینه سریع میره بیرون پشت در به فکر فرو میره بچم رفته تو شوکه
کوک ویو
عررررر نامجون و ا.ت این دوتا کی قرار گذاشتن که الان باهم دیگه..... برگاممممم دارم دیونه میشممممممم
ویو ا.ت بعد این اینکه کارمون تموم شدم نامجون منو برد حموم تا حالا موهای کوتاه نشسته بودم خیلی حال میداد عرررررر همدیگه رو شستیم و این وستا یه کرمایی هم میرختیم(خودت با اون ذهن مریضت بهم چیکار میکردن)اومدیم بیرون لباس پوشیدیم و نامجون موهامو خشک کرد موهای اونم من خوش کردم و رفتیم بیرون ولی من داشتم از درد میمردم میدونستم جونگ کوک مارو دید ولی مهم نبود بچه دهن لقی نیست یه کسی نمیگفت کی یهو نامجون وقتی همه پیش هم بودیم گفت........
دیدگاه ها (۶)

شماعم از فامیلاتون خوشتون نمیاد یا فقط من اینجوریم؟

عین بچه های دوساله دارم دم پنجره هیعت و میبینم🤦‍♀️😂🤣🗿

ارمی لطفا بخشش کن

اهنگ قفلیمممم شروییینننن

قلب یخیپارت ۱۵از زبان ا/ت:باهم حرف زدیم و فهمیدم پیام ها درو...

قلب یخیپارت ۱۱بچه ها علت اینکه دیر به دیر می‌زارم اینه که سم...

"سرنوشت"p,16...ویو کوک *.خواب بودیم که یهو در محکم باز شد .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط