حسخوب

#حس_خوب



زمانی که کافکا به دلیل بیماری به برلین نقل مکان میکنه در پارک دختر کوچکی رو میبینه که عروسک مورد علاقه‌ش را گم کرده و گریه میکنه کافکا با دخترک تمام پارک را برای پیدا کردن عروسک میگرده اما پیداش نمی‌کنن و به دخترک میگه، فردا بیا تا با هم به دنبالش بگردیم.

فردا کافکا نامه‌ای را به دخترک می‌ده که توسط عروسک نوشته شده و به دخترک گفته، گریه نکن من به سفر دور دنیا رفتم و برایت از ماجراهایی که در سفر دارم مینویسم. کافکا هر روز نامه‌ای برای دخترک می‌آورد و دخترک از شنیدن ماجراها لذت میبرد

تا روزی که کافکا عروسکی را با خودش میاره و دخترک با دیدنش گریه می‌کنه و به کافکا میگه این شبیه عروسک من نیست، همونجا کافکا نامه دیگری به دخترک می‌ده که در آن عروسک به دخترک نوشته که مسافرت سبب تغییرش شده.

دخترک عروسک را با خوشحالی بغل میکنه و به خانه میره.

یک سال بعد کافکا میمیره و دخترک سالها بعد زمانی که یه دختر جوان شده داخل عروسک نامه‌ای با امضای کافکا پیدا میکنه که نوشته:

هر چیزی را که بدان عشق می‌ورزی، احتمالا زمانی از دست خواهی داد اما عشق به طریق دیگری به تو باز خواهد گشت...


#عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

#پست_روانشناسی_امروز مرد یا زن؟در تصویر بالا چه می بینید؟ آن...

در اتاقی که به اندازه یک تنهایی ستدل من که به اندازه یک عشق...

#دنیای_حیوانات ‏به ترتیب از بالا:کردوکودیلسوسمار تمساح

#عکس_روز لحظه ی نایاب و استثنایی از شیر دادن نهنگ به بچه اش!

سفید تر از برف :)(: سیاه تر از خاکستر p1

~من پیشتم~ پارت ³یونگی:دخترک وارد شد....خدایا چقدر شبیه خود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط