چراغی سردو بینوری ولی من دوستتدارم

چراغی سردو بی‌نوری ولی من دوستت‌دارم
نمی بینی مرا، کوری ولی من دوستت دارم
دلم را بردی اما خود نماندی پای پیمانت
چه بی اندازه مغروری ولی من دوستت دارم
پناهی نیست جز یادت کنار بیکسی هایم
تو از دنیای من دوری ولی من دوستت دارم
نه شعری در سرت جاری نه احساسی به دل داری
نه در اندیشه ات شوری ولی من دوستت دارم
هزاران بار با طعنه زدی نیشی به جان من
بماند با چه منظوری! ولی من دوستت دارم
نه درمانی نه همدردی نه راهی مانده برگردی
نه با افکار من جوری ولی من دوستت دارم
فقط ای کاش میگفتی کمی هم دوستم داری
نمی‌گویم که مجبوری ولی من دوستت دارم
دیدگاه ها (۰)

دور از تو حیرانم میان غربت خروارها خروار دلتنگی با یک دل غمگ...

این عاشقانه برای توست ،آری ! برای تمام جانم گفتنهای بی انتها...

بسرم زد ، که "تو" را پاک کنم از غزلمو بجای "تو" ، همیشه بنوی...

تو را هم عاشقم، هم بی نهایت دوستت دارمو می دانم تو میدانی که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط