دور از تو حیرانم میان غربت خروارها خروار دلتنگی با یک دل

دور از تو حیرانم میان غربت خروارها خروار دلتنگی با یک دل غمگین و آزرده....
با چشم هایی که مدام خیس و بارانیست....
من بی امان هر لحظه تا عمق خیال دیدن تو می دوم اما ای کاش می دیدی که باز این راه باقی مانده بین ما چه بی رحمانه طولانیست....
ای کاش می دیدی این تنهایی زجر آور بی تو ؛
حسی شبیه مرگ می پاشد میان لحظه ها و روزهای من ؛
حسی که انگاری مرا تا انتهای غربتی جانکاه خواهد برد ؛
اما بدان وقتی نباشی در کنار من
یک نیمه شب ، در ظلمتی سرسخت از اندوه جانکاه نبود تو ،
این قلب تیپا خورده رنجور خواهد مرد....
دیدگاه ها (۰)

این عاشقانه برای توست ،آری ! برای تمام جانم گفتنهای بی انتها...

گفته اند به کم قانع باشید ومن به همین عاشقانه نوشتن ازتوقانع...

چراغی سردو بی‌نوری ولی من دوستت‌دارمنمی بینی مرا، کوری ولی م...

بسرم زد ، که "تو" را پاک کنم از غزلمو بجای "تو" ، همیشه بنوی...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط