در دل من چیزیست

در دل من چیزی‌ست!
مثل یک بیشه‌ی‌ نور
مثل خواب دم صبح...
و چنان بی‌تابم،
که دلم می‌خواهد
بدوم تا ته دشت،
بروم تا سر کوه...
دورها آوایی‌ست،
که مرا می‌خواند...

#سهراب_سپهری
دیدگاه ها (۱)

خورشید همی زرد شود بر دیوارما نیز همی زرد شویم از غم یارگاه ...

پشت سر آدمها حرف بزنید . از غایب های جمع ، خوب بگویید ، حتی ...

زندگی ...با همه‌ی وسعت خویشمحفل ساکت غم خوردن نیستحاصلش تن ب...

می خواهمت چنانکه شب خسته خواب رامی جویمت چنانکه لب تشنه آب ر...

قایقی خواهم ساخت،خواهم انداخت به آب.دور خواهم شد از این خاک ...

شده ام در قفس خاطره ها زندانیدردم این است که هم دردی و هم در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط