نوری تند چشمانم را میزند

نوری تند چشمانم را میزند
به سختی چشمانم را باز میکنم
خورشید بود که تقلا میکرد از درز پنجره خودش را به داخل خانه بکشاند و حضورش را بیان کند
صبح این چنین سلام میدهد
مثل یک عاشق سمج
دیدگاه ها (۲)

.نبودن کسی، رفتن کسیمانند قطع شدن دست است.مشکل نداشتن دست نی...

خوش هوایی‌ستفَرَح بخش ...خدایا بفرست نازنینیکه به رویَش مِیِ...

⏤͟͟͞͞▣ Between ashes and light ⏤͟͟͞͞▣part ۱۶نور سبز در اطر...

صحنه,پارت یازدهم

صحنه پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط