من و تو
من و تو
Part15
ویو ا. ت
که دیدم سرش تو گوشیش برگشتم منو دیدم اومد سمت من و همو بغل کردیم
یونا: اتو دختر کوک همه چیو بهم گفت واقا متاسفم
ا. ت: نباش تفسیر تو ن.. نیست
دوباره بغضم شکستو اروم و بی صدا گریه میکردم
یونا: دیدم واقا حالش خوب نیست بغلش کردم گذاشتم تو بغلم گریه کنه که کوک اومدو
کوک ویو
دیدم داری گری ه میکنه رفتمو دستشو گرفتمو کشیدمش سمت خودم
ا. ت: مونده بودم
کوک: برو حاضر شو باهم 3تایی بریم دور دور اوکی؟
ا. ت: با.. شه
یونا : خوب بریم لباساتو تنت کنیم دستشو گرفتمو رفتیم اوتاقشون کلی گفتیمو خندیدیم که مامانم زنگ زد
م. ی: یونا دخترم معلومه کجایی
یونا: مامان با ا. ت بیرونیم اومدیم دور دور
م. ی: باشه قبل 9 خونه باش اوکی
یونا: مامان من شبم میمونم
م. ی: مادرش مشکلی نداره
یونا: نه
م. ی: اوکی بای
یونا: بای............................
Part15
ویو ا. ت
که دیدم سرش تو گوشیش برگشتم منو دیدم اومد سمت من و همو بغل کردیم
یونا: اتو دختر کوک همه چیو بهم گفت واقا متاسفم
ا. ت: نباش تفسیر تو ن.. نیست
دوباره بغضم شکستو اروم و بی صدا گریه میکردم
یونا: دیدم واقا حالش خوب نیست بغلش کردم گذاشتم تو بغلم گریه کنه که کوک اومدو
کوک ویو
دیدم داری گری ه میکنه رفتمو دستشو گرفتمو کشیدمش سمت خودم
ا. ت: مونده بودم
کوک: برو حاضر شو باهم 3تایی بریم دور دور اوکی؟
ا. ت: با.. شه
یونا : خوب بریم لباساتو تنت کنیم دستشو گرفتمو رفتیم اوتاقشون کلی گفتیمو خندیدیم که مامانم زنگ زد
م. ی: یونا دخترم معلومه کجایی
یونا: مامان با ا. ت بیرونیم اومدیم دور دور
م. ی: باشه قبل 9 خونه باش اوکی
یونا: مامان من شبم میمونم
م. ی: مادرش مشکلی نداره
یونا: نه
م. ی: اوکی بای
یونا: بای............................
۲۵.۱k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.