بهترین رقیب من

بهترین رقیب من
پارت ۶

جونگکوک: سلام ☺️
هانا: سلام ( سرد)
جونگکوک میشه چشماتو ببندی
هانا: اوکی ( سرد)

ویو هانا
با کنجکاوی چشمامو بستم که با حرفش یهو باز کردم و پشمام ریخت جونگکوک زانو زده بود و یه گل دستش بود

جونگکوک: م...من دوست دارم...خیلی زیادم دوست دارم.....م.. میشه صاحب قلبم شی؟
هانا: معلومه که میشم ( خوشحال)

ویو ات
وقتی اون دوتا رو دیدم یه لبخند تلخ زدم هه کاش منم یه همچین کسی داشتم که بهم اعتراف کنه و با ذوق نگاشون میکردم

جیمین: حیح...... جونگکوک توعم... عاشق شدی رفت ( ناراحت)
ات: حیح.....هانا....توعم به آرزوت رسیدی ( ناراحت)
جیمین:...... ولی.....به هم میان نه؟!
ات:حیح آره خیلی..........چییی تویییییی ( ات الان فهمید داره با کی حرف میزنه😑)
جیمین: الان فهمیدی 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
( یهو جیمین صورت ات رو میبینه که از عصبانیت قرمز شده)
جیمین: اوه اوه فکر کنم فشاری شدی پماد سوخته بدم؟🤣🤣🤣🤣🤣 الفرارررررر
ات: جیمینننننننننننننننن......وایساااا فقط ( عربده)
جیمین:( بدو بدو میکرد و با صدای بلند بلند میخندید)

ویو جیمین
این اولین بار بود که انقدر بلند و از ته دلم خندیدم یه جورایی به ات علاقه دارم درسته یکمی وحشیه اما خیلی خاصه واقعا انگار منم عاشق شدم

( جونگکوک و هانا با تعجب به اونا نگاه میکردن)

جونگکوک: ا....ا....این اولین باریه که خنده جیمین رو میبینم ( تعجب)
هانا: منم ( تعجب)
جونگکوک: حدسم درست بود.... انگار اونا برای هم واقعا ساخته شدن
هانا: اوهوم



چطور بود؟
ببخشید اگر بد شد ❤️‍🩹
دیدگاه ها (۰)

ولی این آهنگ با صدای بنگتن 🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🎧🔥🔥🤒

کوکیی 🫂🙂🛐

واییی باورم نمیشه دارم پارت میزارم و خب باید بگم ادامیننن گل...

پارت ۳ ویو اترفتم توی مدرسه خبری از هانا نبود ، رفتم توی کلا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط