باغ شعرم را بهار تو معطر مى کند
باغ شعرم را بهار تو معطر مى کند
اين غزل را عشق بازى با تو محشر مى کند
چشم ابى ، روسرى ابى ، هوايى مى شوم
اسمان پوشيدنت دل را کبوتر مى کند
رحم کن ، مويت که اين گونه پريشان مى شود
عشق را در سينه بى تاب ، خنجر مى کند
چهره را انگار در اب نمک خوابانده اند
يک نفر را اين ملاحت ها است ، دلبر مى کند
دلبر من بوسه هاى تو سراسر برکت است
شاخه ى لب را پر از شاتوت نوبر مى کند
" بر لبت لب مي گذارم... " شاعرانه تر بگو
اين خمار الوده از ان باده لب تر مى کند
چشمهايت باغ فين و گونه ات سيب گلاب
شهر را عطر نفسهاى تو قمصر مى کند
حال من را يک غزل بوييدن تو خوب کرد
حال من را عطر اغوش تو بهتر مى کند
مى شود غمگين نباشى ، اه ، صائب خوب گفت
" يک دل غمگين جهانى را مکدر مى کند "
تو اگر مضمون شعرى ، زود شاعر مى شوم
اين گدا را وصف لبخند تو " قيصر " مى کند
🥀
اين غزل را عشق بازى با تو محشر مى کند
چشم ابى ، روسرى ابى ، هوايى مى شوم
اسمان پوشيدنت دل را کبوتر مى کند
رحم کن ، مويت که اين گونه پريشان مى شود
عشق را در سينه بى تاب ، خنجر مى کند
چهره را انگار در اب نمک خوابانده اند
يک نفر را اين ملاحت ها است ، دلبر مى کند
دلبر من بوسه هاى تو سراسر برکت است
شاخه ى لب را پر از شاتوت نوبر مى کند
" بر لبت لب مي گذارم... " شاعرانه تر بگو
اين خمار الوده از ان باده لب تر مى کند
چشمهايت باغ فين و گونه ات سيب گلاب
شهر را عطر نفسهاى تو قمصر مى کند
حال من را يک غزل بوييدن تو خوب کرد
حال من را عطر اغوش تو بهتر مى کند
مى شود غمگين نباشى ، اه ، صائب خوب گفت
" يک دل غمگين جهانى را مکدر مى کند "
تو اگر مضمون شعرى ، زود شاعر مى شوم
اين گدا را وصف لبخند تو " قيصر " مى کند
🥀
۲.۵k
۱۴ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.