شد عشق ب دلت باشد و انار ن

شدہ عشقے بہ دلت باشد و انڪار ڪنے*
یا ڪہ از بودن او در دلت اقرار ڪنے

شدہ صدبار بمیرے و شبت روز شود
باز هر بار همین ڪار، تو تڪرار ڪنے

شدہ از روزہ ے لبهاے ڪسے خستہ شوے
برسد روز ملاقات و تو افطار ڪنے

شدہ تنها بشوے بغض تو باران بشود
از تَهِ قلب خودت باز تو اصرار ڪنے

شدہ یارت بشود دور ز چشمت و تو باز
نتوانے ڪہ غمت بر همہ اظهار ڪنے.......
دیدگاه ها (۱۶)

آدمها را به جایی نرسانید که حرف هایشان را باعکس پروفایلشان ب...

ربنای دستانم را، به دست دعا، گرفته ای!و من، حاجتم را،به وقت ...

دوســتان‌وســروران‌بــــزرگوارمشــبتــون‌زیبــاوآروم‌ومــهتا...

بعضی وقت‌هاروزگار یک طوری می‌سوزونتت که هزار نفر نمیتونن خام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط