دوست ، از من دور است...
دوست ، از من دور است...
قهرکرده ، .....شاید!
برلب پنجره ام
شب مرا می پاید
آسمان ، چادرِ خیس
غصه ها توی حیاط
آشپزخانه و من
اندکی «چای نبات»....
سرم از درد پُکید
باز لعنت ب خودم
من و صدبار مرور
نه! من عاشق نشدم!
من فقط پرسه زدم
بین پندار و شهود
باز تقصیر من است؟
دست من بود؟....نبود!
قهرکرده ، .....شاید!
برلب پنجره ام
شب مرا می پاید
آسمان ، چادرِ خیس
غصه ها توی حیاط
آشپزخانه و من
اندکی «چای نبات»....
سرم از درد پُکید
باز لعنت ب خودم
من و صدبار مرور
نه! من عاشق نشدم!
من فقط پرسه زدم
بین پندار و شهود
باز تقصیر من است؟
دست من بود؟....نبود!
۱.۱k
۰۸ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.