وقتی حسودی میکنی و
وقتی حسودی میکنی و....
پارت۱
ویو جونگ کوک:امروز اونقد تمرین کردیم پاهام بی حس شده هممون داشتیم میرفتیم خونه دیدم که تهیونگ داره میاد سمتم
تهیونگ:پایه ایی برا ویسکی؟؟
جونگ کوک:نه
تهیونگ:چرا؟ضد حال میزنی
جونگ کوک:جان عمت ولم کن هم خسته ام هم برا رونا باید عروسک بگیرم
تهیونگ:حالا اونو فردا بگیر
جونگ کوک:نمیشه کلم رو از جاش میکنه
تهیونگ:بچه توعه دیگه😂😂😂
جونگ کوک:فعلا
ویو جونگ کوک:رفتم برا رونا یه عروسک کیوت و بامزه خریدم رفتم خونه دیدم تو راه پله ها نشسته
جونگ کوک:پرنسس کوچولو چرا اینجا نشسته
رونا:منتظر بابام هستم قول داده بود برام عروسک بگیره
جونگ کوک:تا حالا دیدی بابایی بزنه زیر قولش؟؟
رونا:نه بابا من خیلی مهربونه
جونگ کوک:افرین بیا اینم از چیزی که گفته بودی(عروسک رو از پشتش در اورد)
رونا:میسییییی بابایی ولی
جونگ کوک:ولی چی؟خوشت نیومد؟
رونا:خیلی قشنگه ها ولی خیلی شبیه تو هست
جونگ کوک:ایننن؟کجاش؟
رونا:اونم مثل شما یه خرگوش کوچولوعه
جونگ کوک:ایییی دختره شیطون حالا بیا بریم بالا الان مامانت غر میزنه
جونگ کوک:سلام خوبی؟
یونا:سلام(سرد)
جونگ کوک:چیزی شده چرا سردی؟
یونا:منم مثل تو کار دارم خسته شدم(سرد)
جونگ کوک:الان من سرد میشدم کله ی منو میکندی
یونا:اره(سرد)
جونگ کوک:خوبه قبولم میکنی
یونا:برو لباسات رو عوض کن بیا شام(سرد)
جونگ کوک:باشه من رفتم
ویو جونگ کوک:بر گشتنی دیدم که....
لایک و کامنت😭😭😭😭💔💔💔💔💔
پارت۱
ویو جونگ کوک:امروز اونقد تمرین کردیم پاهام بی حس شده هممون داشتیم میرفتیم خونه دیدم که تهیونگ داره میاد سمتم
تهیونگ:پایه ایی برا ویسکی؟؟
جونگ کوک:نه
تهیونگ:چرا؟ضد حال میزنی
جونگ کوک:جان عمت ولم کن هم خسته ام هم برا رونا باید عروسک بگیرم
تهیونگ:حالا اونو فردا بگیر
جونگ کوک:نمیشه کلم رو از جاش میکنه
تهیونگ:بچه توعه دیگه😂😂😂
جونگ کوک:فعلا
ویو جونگ کوک:رفتم برا رونا یه عروسک کیوت و بامزه خریدم رفتم خونه دیدم تو راه پله ها نشسته
جونگ کوک:پرنسس کوچولو چرا اینجا نشسته
رونا:منتظر بابام هستم قول داده بود برام عروسک بگیره
جونگ کوک:تا حالا دیدی بابایی بزنه زیر قولش؟؟
رونا:نه بابا من خیلی مهربونه
جونگ کوک:افرین بیا اینم از چیزی که گفته بودی(عروسک رو از پشتش در اورد)
رونا:میسییییی بابایی ولی
جونگ کوک:ولی چی؟خوشت نیومد؟
رونا:خیلی قشنگه ها ولی خیلی شبیه تو هست
جونگ کوک:ایننن؟کجاش؟
رونا:اونم مثل شما یه خرگوش کوچولوعه
جونگ کوک:ایییی دختره شیطون حالا بیا بریم بالا الان مامانت غر میزنه
جونگ کوک:سلام خوبی؟
یونا:سلام(سرد)
جونگ کوک:چیزی شده چرا سردی؟
یونا:منم مثل تو کار دارم خسته شدم(سرد)
جونگ کوک:الان من سرد میشدم کله ی منو میکندی
یونا:اره(سرد)
جونگ کوک:خوبه قبولم میکنی
یونا:برو لباسات رو عوض کن بیا شام(سرد)
جونگ کوک:باشه من رفتم
ویو جونگ کوک:بر گشتنی دیدم که....
لایک و کامنت😭😭😭😭💔💔💔💔💔
- ۵۵۸
- ۱۹ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط