پدرخوانده:)
پدرخوانده:)
پارت ²⁵
کوک ویو
نمیتونستم روی هیچی تمرکز کنم.. ساعت چهار و نیمه چون امروز زیاد کار دارم مجبورم تا دیروقت توی شرکت بمونم و کار ها رو انجام بدم!
ات ویو
بعد از دیدن تقریبا نصف سریال گشنم شد و گفتم برم یه چیزی بخورم ... به سمت اشپزخونه قدم ورداشتم و یکمی خوراکی خوردم ... داشتم به اتاق خودم قدم ور میداشتم که شکم درد عجیبی حس کردم .. چشمام کم کم داشت تار میشد و سرگیجه گرفتم.. با کمال بیهوشی رویزمین افتادم و دیگه چیزی ندیدم !
اجوما ویو ( به بهه اجوما ویو چه سمیههه؟ )
گفتم برم آشپزخونه رو تمیز کنم تا ات رو دیدم
= دخترم..ات...ات دخترم خوبی؟ ات
سریع به انبولانس زنگ زدم..
( علامت دکتر • علامت پرستار ● )
ات رو بردن من هم با یکی از نگهبان ها پشت سر انبولانس با ماشین رفتیم ....
سریع به ارباب زنگ زدم
* شروع مکالمه *
= ق..قربان
_ اجوما چی شده؟
= خب..
_ چیی؟
= خانم ات...
_ ات..ات چیشدهه؟!
****************************
_ چی؟ چطور این اتفاق میفتههه؟ کدوم بیمارستانینن؟ سریع میاااممم
با سریع ترین حالتی که میتونستم اومدم....
_ کجاست؟ کجاستتت؟
= تو اتاق عمله ارباب
_ ا..اتاق عمل؟
* پرستار اومد بیرون *
_ پ..پرستار چیشده؟
● کار های لازم رو انجام دادیم .... ولی فکر کنم چونکه سن کمی داره نتونه زیاد دووم بیاره..
_ یعنی چی؟ چ..چه ربطی دارهههه؟
● یه بچه به پوستشون چسبیده و دلیل غش کردن هم همینه ... تنها راه عمل جراحیه که خیلی برای این سن ممکنه زیاد از حد باشه ولی اگه انجام ندیم متاسفانه از دنیا میرن .... بچه هی داره بزرگ تر میشه و اگه این بچه بیش تر از ۶ ماه برسه واقعا براش خوب نیست!
_ ت..تنها راه ج..جراحیه؟
● متاسفانه ، بله
_ ب...باشه خب ا..انجام میدیم
● حتی شما اگه نخواین مجبوریم انجام بدیم ..
( کوکعلی رکب خورد🗿 )
نظرتون تریاکیام؟
شرط:
۲۰ لایک
۱۰ کامنت
پارت ²⁵
کوک ویو
نمیتونستم روی هیچی تمرکز کنم.. ساعت چهار و نیمه چون امروز زیاد کار دارم مجبورم تا دیروقت توی شرکت بمونم و کار ها رو انجام بدم!
ات ویو
بعد از دیدن تقریبا نصف سریال گشنم شد و گفتم برم یه چیزی بخورم ... به سمت اشپزخونه قدم ورداشتم و یکمی خوراکی خوردم ... داشتم به اتاق خودم قدم ور میداشتم که شکم درد عجیبی حس کردم .. چشمام کم کم داشت تار میشد و سرگیجه گرفتم.. با کمال بیهوشی رویزمین افتادم و دیگه چیزی ندیدم !
اجوما ویو ( به بهه اجوما ویو چه سمیههه؟ )
گفتم برم آشپزخونه رو تمیز کنم تا ات رو دیدم
= دخترم..ات...ات دخترم خوبی؟ ات
سریع به انبولانس زنگ زدم..
( علامت دکتر • علامت پرستار ● )
ات رو بردن من هم با یکی از نگهبان ها پشت سر انبولانس با ماشین رفتیم ....
سریع به ارباب زنگ زدم
* شروع مکالمه *
= ق..قربان
_ اجوما چی شده؟
= خب..
_ چیی؟
= خانم ات...
_ ات..ات چیشدهه؟!
****************************
_ چی؟ چطور این اتفاق میفتههه؟ کدوم بیمارستانینن؟ سریع میاااممم
با سریع ترین حالتی که میتونستم اومدم....
_ کجاست؟ کجاستتت؟
= تو اتاق عمله ارباب
_ ا..اتاق عمل؟
* پرستار اومد بیرون *
_ پ..پرستار چیشده؟
● کار های لازم رو انجام دادیم .... ولی فکر کنم چونکه سن کمی داره نتونه زیاد دووم بیاره..
_ یعنی چی؟ چ..چه ربطی دارهههه؟
● یه بچه به پوستشون چسبیده و دلیل غش کردن هم همینه ... تنها راه عمل جراحیه که خیلی برای این سن ممکنه زیاد از حد باشه ولی اگه انجام ندیم متاسفانه از دنیا میرن .... بچه هی داره بزرگ تر میشه و اگه این بچه بیش تر از ۶ ماه برسه واقعا براش خوب نیست!
_ ت..تنها راه ج..جراحیه؟
● متاسفانه ، بله
_ ب...باشه خب ا..انجام میدیم
● حتی شما اگه نخواین مجبوریم انجام بدیم ..
( کوکعلی رکب خورد🗿 )
نظرتون تریاکیام؟
شرط:
۲۰ لایک
۱۰ کامنت
۴.۶k
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.