روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
عاشقی ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
دیدگاه ها (۴)

شده هرگز دلت مال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟نگاهت سخت دنبال ِ ک...

ای خیره به این خیره چه زیباست نگاهت !جانم به لب آمد چه فریبا...

شده ام عاشق تو، وای که حالا چه کنم؟مانده ام در طلبت غرق تمنا...

پارت ۶۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط