سوگند

ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻬﺮﺍﺳﯿﺪﻩ ﺍﻡ
ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺬﺍﻝ ﺷﮑﻨﻨﺪﻩ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ
ﻫﺮﺍﺱ ﻣﻦ ﺑﺎﺭﯼ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﻣﺰﺩ ﮔﻮﺭﮐﻦ
ﺍﺯ ﺑﻬﺎﯼ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺁﺩﻣﯽ
ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﺎﺷﺪ ...

" ﺍﺣﻤﺪ ﺷﺎﻣﻠﻮ "

سوگند&
دیدگاه ها (۲)

دلم گرفته است از دنیا از آدم هااز خیال های...

هرچه کردم نشدم از تو جدا، بدتر شدگفته بودم بزنم قید تو را، ب...

یه وقتایی هست . . .که دوست داری عشقت خواب باشه . . .و خیلی ح...

صبر کن! آرام ! کم کم آشنا هم می شویم!عده ای قبلا شدند و ما د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط