به گرگ گفتم

به گرگ گفتم:
بهم زندگی کردنو یاد بده،
گفت:بپر
گفتم:بپرم پام میشکنه!!!
گفت:من میگیرمت..
پریدم....پام شکست
گفت:درس اول
به هیچ کس اعتماد نکن
دیدگاه ها (۳)

هیس دخترها فریاد نمیزنند!هیس دخترها بلند نمیخندند!هیس دخترها...

من فقط 3تـــا رفیق دارمـگوشیمهدفونــ ـــمآهنگامــرفیقایئ ڪ ه...

مبتلا به سرطانِ گلو به دلیلِ بغضِ زیاد:)

گاهی به آخرین پیراهنم فکر می کنم که مرگ در آن رخ می دهد..:)

پارت ۸۸

پارت اولو خیلی طولانی گذاشتم شروع رمان :اگه طُ نباشی یکی د...

هر موقع میدیدمش خنده روی لبش بود یه روز بهش گفتم خوشبحالت......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط