مادربزرگ می گفت :
مادربزرگ میگفت :
چای را باید توی
قوری چینی دم گذاشت،
قوری چینی عطر بهارنارنج را
یکطور دیگری در میآورد.
عطر زعفران را،
بوی گل محمدی،
هل را ، دارچین را ،
راست می گفت: چایی دم کردم
یک هل کوچک انداختم
توی قوری.
حالا یک بوی خوبی پیچیده
توی همه خانه،
توی تمام وجودم.
به دانه کوچک هل
توی قوری نگاه میکنم
و با خودم فکر می کنم
این دانه به این کوچکی
چه کارستانی کرده امروز.
صبح امروزم را گرم کرده انگار . . .! بعضی وقتها لازم است
با همین چیزهای کوچک
زندگی را گرم کنیم ،
خوش رنگ کنیم ،
خوش بو کنیم . . .!
جمعتون_به_دلچسبی_چایی_مادربزگ
#خاص
چای را باید توی
قوری چینی دم گذاشت،
قوری چینی عطر بهارنارنج را
یکطور دیگری در میآورد.
عطر زعفران را،
بوی گل محمدی،
هل را ، دارچین را ،
راست می گفت: چایی دم کردم
یک هل کوچک انداختم
توی قوری.
حالا یک بوی خوبی پیچیده
توی همه خانه،
توی تمام وجودم.
به دانه کوچک هل
توی قوری نگاه میکنم
و با خودم فکر می کنم
این دانه به این کوچکی
چه کارستانی کرده امروز.
صبح امروزم را گرم کرده انگار . . .! بعضی وقتها لازم است
با همین چیزهای کوچک
زندگی را گرم کنیم ،
خوش رنگ کنیم ،
خوش بو کنیم . . .!
جمعتون_به_دلچسبی_چایی_مادربزگ
#خاص
۷.۴k
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.