Monster in the forest
Monster in the forest
پارت 22
☆با هزاران هزار هزار بدبختی خودشون رو به بالا میرسونن...☆
( مدتی بعد)
ا.ت:*نشسته فقط به تهیونگ نگاه میکنه*
جونگ کوک: نگران نباش خوب میشه.
ا.ت: اگه اتفاقی براش افتاد خودمو نمیبخشم.
جونگ کوک: تقصیر تو که نیست.
ا.ت:*سرشو میندازه پایین* چرا اون بخاطر محافظت از من اینطوری شد😔
جونگ کوک: به هر حال اتفاقیه که افتاده..بخاطرش نباید خودتو ناراحت کنی.
ا.ت: تا وقتی که تهیونگ خوب نشه نمیتونیم جایی بریم آره؟
جونگ کوک: تونستن که میتونیم ولی بهتره که نریم مگرنه ممکنه حالش بد بشه.
ا.ت: اوهوم.
جونگ کوک: راستی مگه تو گشنت نبود؟
ا.ت:راستش احساس کردم موقع بدی برای گفتنش باشه😐😐
جونگ کوک: هوم... خب دیگه باید صبر کنی😁
ا.ت: تاثیر گذار بود😐
جونگ کوک:ممنون😊
ا.ت: لااقل جای اینکه ور ور کنی برو غذا برام پیدا کن😐😐😐
جونگ کوک: خب اینجا جای نزدیکی نیست... توروهم که نمیتونم تنها بزارم🤨
ا.ت: خب نمیتونیم کاری کنیم اینا بیدار شن (◉_◉)
جونگ کوک: تهیونگو که اصلاااا نمیشه..نامجون هم که باید منتظر بمونیم.
ا.ت: اوهوم.....
جونگ کوک: حوصلت سر رفته؟
ا.ت: خیییییییییلی😕
جونگ کوک: خب میخوای جرعت حقیقت بازی کنیم😁😁
ا.ت:*میزنه دنبالش*بییییشعوور میدونم میخوااای چه غلطی بکنی!!! خااااک تو سرت یک ذره ادب نداری خجالت بکش تقصیر منه بهت اعتماد میکنم!!!
جونگ کوک:*فرار میکنه*😜😜😜😜
ا.ت: اِی دررررررررررد!!!! مرررررض!!
جونگ کوک:😂🤣😂🤣
ا.ت:*پاش پیچ میخوره و با کله میرن توی زمین*
جونگ کوک:یا خدا زنده ای؟؟؟*بلندش میکنه*
ا.ت: اِی بمیری انشاالله خاک رفت تو چشمم•-•
جونگ کوک:*با خونسردی کامل*خب عیبی نداره.
ا.ت:دنبال کلمه ی مناسب میگردم که بهت فحش بدم متاسفانه به ذهنم نمیاد😑😑😑
جونگ کوک: میگمااااا!!!
ا.ت:*ادا درمیاره*بگوووو!!!
جونگ کوک: یه لحظه ببند دارم میحرفم😐
ا.ت: خواستم یه تلافی برای بار قبل کرده باشم😏😏😏
جونگ کوک: اصلا نمیگم😑
ا.ت: خب بگو.
جونگ کوک: آیا میدانستید... اگر جیغ گوش خراش و شیشه خورد کن شما نبود.. هم اکنون به تیکه های نامساوی تقسیم شده بودیم؟آیا میدانستید... این جیغ به حدی گوش خراش بود که زد گوش یه بدبختی به نام نامجون را پاره کرد؟ و البته تهیونگ و جونگ کوک را هم برای چندمین بار گوش گرامیشان جرررر خورد.
ا.ت: بله میدانیم که هم اکنون باید تشکر کنید🙂🙂🙂
جونگ کوک: تو خواب ببینی هههه😝
ا.ت:*آرامش خود را حفظ میکند*
خب حالا میخوای چی بگی؟
جونگ کوک: هیچی فقط خواستم یه چیزی گفته باشم😊
ا.ت: هوووف...
آیا میدانستید... جونگ کوک خیلی زر میزند؟
_آیا میدانستید... من بیدار شده ام؟
ببخشید محبورم چند تا پارتو پشت سر هم بزارم چون تا الان در بی نتی بودم متاسفانه😐🤚🏻
پارت 22
☆با هزاران هزار هزار بدبختی خودشون رو به بالا میرسونن...☆
( مدتی بعد)
ا.ت:*نشسته فقط به تهیونگ نگاه میکنه*
جونگ کوک: نگران نباش خوب میشه.
ا.ت: اگه اتفاقی براش افتاد خودمو نمیبخشم.
جونگ کوک: تقصیر تو که نیست.
ا.ت:*سرشو میندازه پایین* چرا اون بخاطر محافظت از من اینطوری شد😔
جونگ کوک: به هر حال اتفاقیه که افتاده..بخاطرش نباید خودتو ناراحت کنی.
ا.ت: تا وقتی که تهیونگ خوب نشه نمیتونیم جایی بریم آره؟
جونگ کوک: تونستن که میتونیم ولی بهتره که نریم مگرنه ممکنه حالش بد بشه.
ا.ت: اوهوم.
جونگ کوک: راستی مگه تو گشنت نبود؟
ا.ت:راستش احساس کردم موقع بدی برای گفتنش باشه😐😐
جونگ کوک: هوم... خب دیگه باید صبر کنی😁
ا.ت: تاثیر گذار بود😐
جونگ کوک:ممنون😊
ا.ت: لااقل جای اینکه ور ور کنی برو غذا برام پیدا کن😐😐😐
جونگ کوک: خب اینجا جای نزدیکی نیست... توروهم که نمیتونم تنها بزارم🤨
ا.ت: خب نمیتونیم کاری کنیم اینا بیدار شن (◉_◉)
جونگ کوک: تهیونگو که اصلاااا نمیشه..نامجون هم که باید منتظر بمونیم.
ا.ت: اوهوم.....
جونگ کوک: حوصلت سر رفته؟
ا.ت: خیییییییییلی😕
جونگ کوک: خب میخوای جرعت حقیقت بازی کنیم😁😁
ا.ت:*میزنه دنبالش*بییییشعوور میدونم میخوااای چه غلطی بکنی!!! خااااک تو سرت یک ذره ادب نداری خجالت بکش تقصیر منه بهت اعتماد میکنم!!!
جونگ کوک:*فرار میکنه*😜😜😜😜
ا.ت: اِی دررررررررررد!!!! مرررررض!!
جونگ کوک:😂🤣😂🤣
ا.ت:*پاش پیچ میخوره و با کله میرن توی زمین*
جونگ کوک:یا خدا زنده ای؟؟؟*بلندش میکنه*
ا.ت: اِی بمیری انشاالله خاک رفت تو چشمم•-•
جونگ کوک:*با خونسردی کامل*خب عیبی نداره.
ا.ت:دنبال کلمه ی مناسب میگردم که بهت فحش بدم متاسفانه به ذهنم نمیاد😑😑😑
جونگ کوک: میگمااااا!!!
ا.ت:*ادا درمیاره*بگوووو!!!
جونگ کوک: یه لحظه ببند دارم میحرفم😐
ا.ت: خواستم یه تلافی برای بار قبل کرده باشم😏😏😏
جونگ کوک: اصلا نمیگم😑
ا.ت: خب بگو.
جونگ کوک: آیا میدانستید... اگر جیغ گوش خراش و شیشه خورد کن شما نبود.. هم اکنون به تیکه های نامساوی تقسیم شده بودیم؟آیا میدانستید... این جیغ به حدی گوش خراش بود که زد گوش یه بدبختی به نام نامجون را پاره کرد؟ و البته تهیونگ و جونگ کوک را هم برای چندمین بار گوش گرامیشان جرررر خورد.
ا.ت: بله میدانیم که هم اکنون باید تشکر کنید🙂🙂🙂
جونگ کوک: تو خواب ببینی هههه😝
ا.ت:*آرامش خود را حفظ میکند*
خب حالا میخوای چی بگی؟
جونگ کوک: هیچی فقط خواستم یه چیزی گفته باشم😊
ا.ت: هوووف...
آیا میدانستید... جونگ کوک خیلی زر میزند؟
_آیا میدانستید... من بیدار شده ام؟
ببخشید محبورم چند تا پارتو پشت سر هم بزارم چون تا الان در بی نتی بودم متاسفانه😐🤚🏻
۸.۵k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.