فیک باکوگو

فیک باکوگو
-9- اوراراکا: ارههه. من پشت در وایسادم و حرفاشون رو گوش کردم هر چند اگه باکوگو می فهمید جنازمم نمیرسید اینجا.
ا.ت: زود باش بگو باکوگو چی گفت ؟
اوراراکا: باکوگو داشت به دکو می گفت که سمت تو نیاد. فکر کنم ازت خوشش اومده.
دکو هم می گفت که من فقط ازش یه خواهشی داشتم و با هم کلاسیم حرف زدم.
ولی باکوگو زیر بار نمی رفت. مراقب باش با این وضعیت یهو می بینی به زنجیر کشیدت
ا.ت: وایییی
اوراراکا: ذوق کردی؟
ا.ت: ه...ها؟ چی نه
اوراراکا: باشه باشه ولی الان برو پیش باکوگو یذره دلبری کن ببینیم چی میشه😂😁
ا.ت: نه یه نقشه دارم
اوراراکا: چی؟؟
ا.ت: ببین با دکو گرم میگیرم تا باکوگو انقد حسودی کنه که خودش بیاد بگه حسش رو. البته خود میدوریا سان هم باید موافقت کنه.
اوراراکا: اون با من.
ا.ت: مرسی. بریم پیش دکو؟
اوراراکا: بریم...


ببخشید اگه این پارت خیلی کوتاه بود چون دارم حاضر میشم برم مهمونی و اینم نوشتم تا پارم نکنید
دیدگاه ها (۳۹)

ناشناس ها

ببینیدمن با کسی مشکلی ندارمخب؟به هیچ کس کار ندارمهیچ کسو تو ...

-دیدار دوباره- -7-لونا: سانزو من خیلی دوست دارم لطفاً ازت خ...

ادامه تک پارتی سرو تصمیم گرفتم گشادی رو کنار بذارم و بیام اد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط