چشم بستم

چشم بستَم
رویِ خواسته هایم
رویِ دوست داشتنَت
چشم بستَم
و گورَم را کندم
اینجـا دیگـر انتهایِ راه است . . . !
شاعر نیستم...
از تنهایی آموختم..
احساسم را بنویسم ..
چه بد، چه تلخ و دردناک...
نوشتن آرامم میکند....
بیا به دلتنگی جمعه
این همه خرده نگیریم
جمعه هم‌،خوب آدم است..
هر شنبه ای شاید دلش گیر شود..
اما جمعه چون تعطیل است،،
بیشتر کنار تنهایی ماست..
بعضی وقتها تنهایی جمعه،،
آنقدر به آدم می آید !!
که هیچ چیز حالت رآ خوب نمی کند ؛
جز اینکه...
هی قدم بزنی خودت رآ...!
دیدگاه ها (۵)

روزیمن چهل ساله میشومو موهایم جوگندمیحتمابازهم شبها تنهایی ق...

عشق هاے آهنےزیر باران زنگ مےزنندعشق هاے کاغذےزیر باران خراب ...

ناگهان بین من و تو آن قدر فاصله افتاد که نامش را می توانی سف...

دنیا فدای کسایی که هر چقد بشکنند هر چقد بد ببیننچیزی از ذات ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط