به روزگار گفتم چرا روی چرخ و فلک تو بعضیا بالان بعضیا

به روزگار گفتم: چرا روی چرخ و فلکِ تو بعضیا بالان، بعضیا پایین؟

لبخند زد و گفت: نگران نباش، می چرخه...

❤ ️
دیدگاه ها (۴)

رفاقـــت مثــــل بـــرگ درختــہ■┅ کــہ وقتــےاز درخت ■┅ ڪنـ...

چقدر سَختـہ ازچیـزــے دِل بِکنـے کِـہتـو رویاهات یِہ عُمرباه...

مــن نـــبـــودنــت را تـاب مــی آورم !رفــتـنــت را، تـحمـل...

بعضی حرفا مثڸچای داغ میمونہنه میتونۍ قورتش بدۍنہ بیروڹ بریزۍ...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۹۳ دستش رو روی نیم رخم گذاشت ...

بهم گفت, عشق ' مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی م...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت اخر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط