خوب میشد اگر میتوانستم خودم را بغل کنم

خوب میشد اگر میتوانستم خودم را بغل کنم …
ببوسمش ..
تنهایی اش را پر کنم …
برای خودم حرف بزنم و دلداریش بدهم …
به آمدنِ روزهای خوب امیدوارش کنم ..
دست بکشم به گونه ها و اشکهایش را پاک کنم …
زیرِ گوشش زمزمه کنم که
خودم جان !
آرام باش …
این روزها میگذرد و آن اتفاقی که میخواهی ، می افتد …
آنچه که میخواهی میشود ،
نشد هم مهم نیست جانم !!
دنیا که به آخر نمیرسد…
تو قوی بمان …
من میدانم که این روزها میگذرد
دیدگاه ها (۳)

بعضی شَب ها ؛آدم دلش می خواهَد افکارِ لعنتی اش را یک جوری بپ...

خدایا !نگاهم که نمی کنی ؛ خوب نیستم ! دلم زود می گیرد و بغضم...

#رز _ سیاه PART _ 41 تهیانگ: به تارا نگاه کردمو گفتم... خوب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط