بعضی شب ها
بعضی شَب ها ؛
آدم دلش می خواهَد افکارِ لعنتی اش را یک جوری بپیچانَد !
بیخیالِ قضاوت ها و اشتباهاتَش باشد ...
نه به گذشته اش فِکر کند ، نه آینده ...
بی هیچ فِکر و مَشغله ای ؛
در خَلوتی دِنج و شَبانه ؛
دراز بِکشد ...
با ذِهنی آرام و بی دَغدغه ...
نه حَسرتی داشته باشَد برایِ خوردَن ،
نه بُغ
ضی برایِ گریستَن ،
بَعضی شَب ها ؛
آدم دِلش می خواهَد فقط بخوابد...
آدم دلش می خواهَد افکارِ لعنتی اش را یک جوری بپیچانَد !
بیخیالِ قضاوت ها و اشتباهاتَش باشد ...
نه به گذشته اش فِکر کند ، نه آینده ...
بی هیچ فِکر و مَشغله ای ؛
در خَلوتی دِنج و شَبانه ؛
دراز بِکشد ...
با ذِهنی آرام و بی دَغدغه ...
نه حَسرتی داشته باشَد برایِ خوردَن ،
نه بُغ
ضی برایِ گریستَن ،
بَعضی شَب ها ؛
آدم دِلش می خواهَد فقط بخوابد...
- ۸۷۱
- ۰۹ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط