حکایت بارانی بیامان است
حکایت بارانی بیامان است
این گونه که من
دوستت میدارم.
شوریدهوار و پریشان باریدن
بر خزهها و خیزابها
به بیراهه و راهها تاختن
بیتاب، بیقرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سرنهادن
و تو را به یاد آوردن
چون خونی در دل
که همواره
فراموش میشود.
حکایت بارانی بیقرار است
اینگونه که من
دوستت دارم.
این گونه که من
دوستت میدارم.
شوریدهوار و پریشان باریدن
بر خزهها و خیزابها
به بیراهه و راهها تاختن
بیتاب، بیقرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سرنهادن
و تو را به یاد آوردن
چون خونی در دل
که همواره
فراموش میشود.
حکایت بارانی بیقرار است
اینگونه که من
دوستت دارم.
- ۲۸۴
- ۱۱ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط