چی بگم والا
چی بگم والا
فقط میشه گفت دلم تنگ شده
۲ سال و ۶ ماهه ناپدید شدی
هیچ اثری نیست ازت
یه جوری رفتی انگار هیچوقت نبودی
و من هر کار کردم برت گردونم
ولی برنگشتی
ترسیدی؟ناراحتی؟دلت شکسته؟
منم همینم
ولی باید میدونستی اینکه منو تنها ول کنی ینی منو انداختی تو باتلاق ک فقط دست و پا میزنم زنده بمونم نمیتونم زندگی کنم میفهمی؟
چرا برنمگیردی؟من اون همه انگیزه و امید و تلاش و سخت کوشیتو دوس داشتم
من نمیگم عاشقت بودم و همه چی تموم بودی ولی حداقل ازت بدم نمیومد هر روز آرزو نمیکردم بمیری برعکس داشتم برا ایندت برنامه میچیندم
کجا قایم شدی؟اصلا هستی یا رفتی؟
تو لایه های عمیق قلبم قایم شدی؟منتظری یکی بیاد درت بیاره؟از توهماتت در نمیای؟هیچکی به جز من نمیاد تو زو از اون سیاه چالی که برای خودت ساختی بیارتت بیرون
صد بار اومدم و تو صد بار ردم کردی
من و تو یکی بودیم چیشد الان انقدر از هم دوریم؟
چرا دیگه نمیخوای بخشی از من باشی؟برات مایه ی ننگم چون فقط کم آوردم؟منم آدمم مثل همه ی آدما توقع داری همیشه سفت و سخت وایسم و آسیب نبینم؟
توقع زیادی داری
برحال من همچنان میگردم دنبالت انقدر میام و برمیگردم تا تهش مجبور شی برگردی چون من خودمو به حال خودش ول نمیکنم
نمیزارم این آتیشی ک درونم درست شده تا ابد منو بسوزونه
فقط میشه گفت دلم تنگ شده
۲ سال و ۶ ماهه ناپدید شدی
هیچ اثری نیست ازت
یه جوری رفتی انگار هیچوقت نبودی
و من هر کار کردم برت گردونم
ولی برنگشتی
ترسیدی؟ناراحتی؟دلت شکسته؟
منم همینم
ولی باید میدونستی اینکه منو تنها ول کنی ینی منو انداختی تو باتلاق ک فقط دست و پا میزنم زنده بمونم نمیتونم زندگی کنم میفهمی؟
چرا برنمگیردی؟من اون همه انگیزه و امید و تلاش و سخت کوشیتو دوس داشتم
من نمیگم عاشقت بودم و همه چی تموم بودی ولی حداقل ازت بدم نمیومد هر روز آرزو نمیکردم بمیری برعکس داشتم برا ایندت برنامه میچیندم
کجا قایم شدی؟اصلا هستی یا رفتی؟
تو لایه های عمیق قلبم قایم شدی؟منتظری یکی بیاد درت بیاره؟از توهماتت در نمیای؟هیچکی به جز من نمیاد تو زو از اون سیاه چالی که برای خودت ساختی بیارتت بیرون
صد بار اومدم و تو صد بار ردم کردی
من و تو یکی بودیم چیشد الان انقدر از هم دوریم؟
چرا دیگه نمیخوای بخشی از من باشی؟برات مایه ی ننگم چون فقط کم آوردم؟منم آدمم مثل همه ی آدما توقع داری همیشه سفت و سخت وایسم و آسیب نبینم؟
توقع زیادی داری
برحال من همچنان میگردم دنبالت انقدر میام و برمیگردم تا تهش مجبور شی برگردی چون من خودمو به حال خودش ول نمیکنم
نمیزارم این آتیشی ک درونم درست شده تا ابد منو بسوزونه
- ۱۰۳
- ۰۵ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط