برگرد و برگردان به من صبر و قرارم را

برگرد و برگردان به من صبر و قرارم را
آرام کن یک شب دلِ ناسازگارم را
هم دستهایم را پر از حس نوازش کن
هم چشمهای ساکت و امیدوارم را ....
وقتی که شاعر می شدم پاییز شاهد بود
می کاشتم در دستهای تو بهارم را
در صیدِ تو این شعرها تنها سلاحم بود
با چنگ و دندان حفظ می کردم شکارم را
موسیقی احساس من از دست خواهد رفت
باید که بشمارم نفس های سه تارم را
آیینه ای هستم که در خود دفن خواهم شد
ای کاش دستی می ربود از من غبارم را
لبخند گل های گلایل را نمی خواهم
با عطر خود تنها ، معطر کن مزارم را
دیدگاه ها (۲)

من عاشق چشمان تو بودم، تو ولی حیفافتاده به دامان تو بودم، تو...

ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﻧﺴﯿﻢ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﻮﺳﯿﺪﻡ ﺗﻮﺭﺍﻣﯽ ﺷﮑﻔﺖ ﺍﺯ ﺩﺍﻣﻨﺖ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤ...

چه زود روزای خوب تموم میشن

با محبت می شوم مهمانِ تواین منم عاشق ترین خواهانِ توعاشقم با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط