برگرد و برگردان به من صبر و قرارم را
برگرد و برگردان به من صبر و قرارم را
آرام کن یک شب دلِ ناسازگارم را
هم دستهایم را پر از حس نوازش کن
هم چشمهای ساکت و امیدوارم را ....
وقتی که شاعر می شدم پاییز شاهد بود
می کاشتم در دستهای تو بهارم را
در صیدِ تو این شعرها تنها سلاحم بود
با چنگ و دندان حفظ می کردم شکارم را
موسیقی احساس من از دست خواهد رفت
باید که بشمارم نفس های سه تارم را
آیینه ای هستم که در خود دفن خواهم شد
ای کاش دستی می ربود از من غبارم را
لبخند گل های گلایل را نمی خواهم
با عطر خود تنها ، معطر کن مزارم را
آرام کن یک شب دلِ ناسازگارم را
هم دستهایم را پر از حس نوازش کن
هم چشمهای ساکت و امیدوارم را ....
وقتی که شاعر می شدم پاییز شاهد بود
می کاشتم در دستهای تو بهارم را
در صیدِ تو این شعرها تنها سلاحم بود
با چنگ و دندان حفظ می کردم شکارم را
موسیقی احساس من از دست خواهد رفت
باید که بشمارم نفس های سه تارم را
آیینه ای هستم که در خود دفن خواهم شد
ای کاش دستی می ربود از من غبارم را
لبخند گل های گلایل را نمی خواهم
با عطر خود تنها ، معطر کن مزارم را
۳.۷k
۲۳ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.