پارت ۸❤ زندگی با بی تی اس
پارت ۸❤ زندگی با بی تی اس
به سختی از جام بلند شدم و حوله ای پیدا کردم و دور پام پیچیدم تا جلو خونریزی را بگیرم به اشپز خانه رفتم تا جعبه کمک های اولیه را پیدا کردم کلی گشتم بالاخره پیداش کردم درش را باز کردم و باند و گاز استریل رو در اوردم حوله را از پام باز کردم و پایم را با باند بستم
بعد از نیم ساعت اعضا همراه جن گیر برگشتن
جن گیر : خب چه اتفاقی افتاده و چه کمکی از دست من بر میاد
نامجون : چند روزه تو خونمون اتفاقای عجیب غریب رخ میدهد
جن گیر : چه اتفاقاتی
جین : اولین اتفاق خورده شدن غذای من، دومی باز شدن دوش حموم، سومین شکسته شدن لیوان ساعت سه صبح، چهارمی وقتی شوگا پاش پیچ میخوره و یکی رو هوا اونو میگیره، پنجمی افتادن گلدون از رو میز اتاقم، ششمی پرده اتاقم طوری بود که انگار کسی پشت پردس، هفتمی یکی به میز اتاق برخود کرد و افتاد، هشتمی، رد خون تو اتاقم و راه پله ، نهمی افتادن کسی از پله ها
بعد از کمی صحبت کردن جن گیر رفت تا کارش را انجام دهد بعد از نیم ساعت چرخیدن هیچی دستگیرش نشد
جن گیر : هیچ روحی در خونه نیست
نامجون : یعنی چی این همه اتفاق پس چی میتونه باشه
جن گیر : چه میدونم شاید یکی بخواد اذیتتون کنه
جونگکوک : یعنی کی میخواد باشه
تهیونگ : وا یعنی یه ادم این همه کار رو کرده
جن گیر: یه نیروی نامرعی احساس میکنم انگار یک موجود نامرعی اینجاهست اما جن و روح نیست
جن گیر رفت و اعضا رفتند به اتاق جین که خورده شیشه ها و خون ها رو پاک کنند
نامجون : باید یه نقشه ای بکشیم که گیرش بندازیم
جین : مثلا چه کاری
شوگا : یه تله باید براش بزاریم
جیمین : چه تله ای
تهیونگ : نمیدونم
جونگکوک : چطوره یه جا رنگ بزاریم که هر وقت رد شد رنگ بریزه رو سرش و لو بره
تله را کار گذاشتن
شب وقتی که از پذیرایی میگذشتم پام به طناب گیر کرد و و افتادم زمین و یک سطل رنگ ریخت رو سرم همونجا نشسته بودم که یهو اعضا دورم جمع شدند
نامجون : کی هستی
جین : اینجا چیکار میکنی
شوگا : تو یه ادمی
جیهوپ : تو جنی
جیمین : از جونمون چی میخوای
تهیونگ : تو یک هیتری
جونگکوک: میخوای مارو بکشی
اعضا : زود باش جواب بده
من : خب راستش نه من هیتر هستم نه میخوام به شما اسیب بزنم و ادم هستم
نامجون : اینجا چی میخوای
کل داستان رو براشون تعریف کردم
نامجون : باورم نمیشه
جین : عجب ادمی هستی به خاطر ما خونواده تو ول کردی
شوگا : عجب طرفدارای دیوونه ای داریم
جیهوپ : تو دیگه دیوونه هم رد کردی
جیمین : خل و چلی هااا
تهیونگ : یعنی انقدر به ما علاقه داری
جونگکوک : حرفی برا گفتن ندارم
جین : یعنی این همه اتفاق تقصیر تو بود
من : اره
جونگکوک : خب دیوونه مثل ادم از همون اول همه چی رو به ما میگفتی و انقدر مارو نمی ترسوندی
به سختی از جام بلند شدم و حوله ای پیدا کردم و دور پام پیچیدم تا جلو خونریزی را بگیرم به اشپز خانه رفتم تا جعبه کمک های اولیه را پیدا کردم کلی گشتم بالاخره پیداش کردم درش را باز کردم و باند و گاز استریل رو در اوردم حوله را از پام باز کردم و پایم را با باند بستم
بعد از نیم ساعت اعضا همراه جن گیر برگشتن
جن گیر : خب چه اتفاقی افتاده و چه کمکی از دست من بر میاد
نامجون : چند روزه تو خونمون اتفاقای عجیب غریب رخ میدهد
جن گیر : چه اتفاقاتی
جین : اولین اتفاق خورده شدن غذای من، دومی باز شدن دوش حموم، سومین شکسته شدن لیوان ساعت سه صبح، چهارمی وقتی شوگا پاش پیچ میخوره و یکی رو هوا اونو میگیره، پنجمی افتادن گلدون از رو میز اتاقم، ششمی پرده اتاقم طوری بود که انگار کسی پشت پردس، هفتمی یکی به میز اتاق برخود کرد و افتاد، هشتمی، رد خون تو اتاقم و راه پله ، نهمی افتادن کسی از پله ها
بعد از کمی صحبت کردن جن گیر رفت تا کارش را انجام دهد بعد از نیم ساعت چرخیدن هیچی دستگیرش نشد
جن گیر : هیچ روحی در خونه نیست
نامجون : یعنی چی این همه اتفاق پس چی میتونه باشه
جن گیر : چه میدونم شاید یکی بخواد اذیتتون کنه
جونگکوک : یعنی کی میخواد باشه
تهیونگ : وا یعنی یه ادم این همه کار رو کرده
جن گیر: یه نیروی نامرعی احساس میکنم انگار یک موجود نامرعی اینجاهست اما جن و روح نیست
جن گیر رفت و اعضا رفتند به اتاق جین که خورده شیشه ها و خون ها رو پاک کنند
نامجون : باید یه نقشه ای بکشیم که گیرش بندازیم
جین : مثلا چه کاری
شوگا : یه تله باید براش بزاریم
جیمین : چه تله ای
تهیونگ : نمیدونم
جونگکوک : چطوره یه جا رنگ بزاریم که هر وقت رد شد رنگ بریزه رو سرش و لو بره
تله را کار گذاشتن
شب وقتی که از پذیرایی میگذشتم پام به طناب گیر کرد و و افتادم زمین و یک سطل رنگ ریخت رو سرم همونجا نشسته بودم که یهو اعضا دورم جمع شدند
نامجون : کی هستی
جین : اینجا چیکار میکنی
شوگا : تو یه ادمی
جیهوپ : تو جنی
جیمین : از جونمون چی میخوای
تهیونگ : تو یک هیتری
جونگکوک: میخوای مارو بکشی
اعضا : زود باش جواب بده
من : خب راستش نه من هیتر هستم نه میخوام به شما اسیب بزنم و ادم هستم
نامجون : اینجا چی میخوای
کل داستان رو براشون تعریف کردم
نامجون : باورم نمیشه
جین : عجب ادمی هستی به خاطر ما خونواده تو ول کردی
شوگا : عجب طرفدارای دیوونه ای داریم
جیهوپ : تو دیگه دیوونه هم رد کردی
جیمین : خل و چلی هااا
تهیونگ : یعنی انقدر به ما علاقه داری
جونگکوک : حرفی برا گفتن ندارم
جین : یعنی این همه اتفاق تقصیر تو بود
من : اره
جونگکوک : خب دیوونه مثل ادم از همون اول همه چی رو به ما میگفتی و انقدر مارو نمی ترسوندی
۲۷.۷k
۱۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.