ادامه پارت ۸ ❤ زندگی با بی تی اس
ادامه پارت ۸ ❤ زندگی با بی تی اس
من : ببخشید . حالا بازم میتونم بمونم
نامجون : یه شرط داره
من : هرچی باشه قبوله
نامجون : هروقت پیش ما بودی هر طور که شده حضورت رو اعلام کن
من : قبوله
اعضا : خب میتونی بمونی پیشمون
جین : باید یه اتاق بهت بدیم
جیمین : اتاق طبقه سوم چطوره
جین : اره خودمم میخواستم همینو بگم
به همراه اعضا از راه پله بالا رفتیم تا طه راهرو رفتیم
من : اینجا که چیزی نیست
نامجون : صبر کن
یک دفعه جونگکوک از سقف یک در باز کرد و یک نردبان پایین اورد
نامجون : برو بالا
رفتم بالا جین همرام اومد که اتاق رو نشونم بده
جین : چطوره
من : عالیه
جین : خوبه که خوشت اومد . هروقت خواستی بیای پایین این طناب رو بکش نردبون میاد پایین اها راستی دوشم بگیر رنگا بره
من : باشه ممنون
جین : قابلی نداشت دیوونه. شب بخیر
من : شب بخیر
جین به پایین رفت
اول رفتم حموم و رنگارو پاک کردم لباسمو عوض کردم و خودمو رو تخت انداختم و به اتفاقات امروز فکر کردم
بهترین روز زندگیم بود
نمیدانم چقدر گذشت که خوابم برد
من : ببخشید . حالا بازم میتونم بمونم
نامجون : یه شرط داره
من : هرچی باشه قبوله
نامجون : هروقت پیش ما بودی هر طور که شده حضورت رو اعلام کن
من : قبوله
اعضا : خب میتونی بمونی پیشمون
جین : باید یه اتاق بهت بدیم
جیمین : اتاق طبقه سوم چطوره
جین : اره خودمم میخواستم همینو بگم
به همراه اعضا از راه پله بالا رفتیم تا طه راهرو رفتیم
من : اینجا که چیزی نیست
نامجون : صبر کن
یک دفعه جونگکوک از سقف یک در باز کرد و یک نردبان پایین اورد
نامجون : برو بالا
رفتم بالا جین همرام اومد که اتاق رو نشونم بده
جین : چطوره
من : عالیه
جین : خوبه که خوشت اومد . هروقت خواستی بیای پایین این طناب رو بکش نردبون میاد پایین اها راستی دوشم بگیر رنگا بره
من : باشه ممنون
جین : قابلی نداشت دیوونه. شب بخیر
من : شب بخیر
جین به پایین رفت
اول رفتم حموم و رنگارو پاک کردم لباسمو عوض کردم و خودمو رو تخت انداختم و به اتفاقات امروز فکر کردم
بهترین روز زندگیم بود
نمیدانم چقدر گذشت که خوابم برد
۲۱.۴k
۱۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.