شعر رضا یزدانی

شعر رضا یزدانی 
هرچه صدا کردیم: "ابراهیم! "
اسم تو حتی برنگشت از کوه
آنقدر روحت بی‌قراری کرد
جسم تو حتی برنگشت از کوه


اردیبهشت اردی‌جهنم شد
هر صفحه‌ی تقویم را سوزاند
این بار آتش سرد شد، اما وقتی که ابراهیم را سوزاند


گشتیم دنبال پر و بالت
گفتند دیگر وا نخواهد شد
جز بالگرد سوخته چیزی
پیدا نشد، پیدا نخواهد شد


تو کوه دردی بودی و رفتی‌ای کوه درد!‌ای کاش برگردی
آن بالگرد‌ای کاش برگردد
با بالگرد‌ای کاش برگردی


چشم انتظار دیدنت گشتند
حتی شهیدان خدایی هم
آن سو "بهشتی" بی‌قرار تو
آن سوتر انگاری "رجایی" هم


این ملت دردآشنا، دیروز
در شادی و غم انتخابت کرد‌ای انتخاب مردم ایران!
حالا خدا هم انتخابت کرد
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
۲/۳/۱۴۰۳
#شهید_جمهور
#شهید_امیرعبداللهیان
#کادر_پرواز
دیدگاه ها (۱)

*محسن چاوشی* تو یکی از ترانه هاش میگه:کجا بودی، شبایی که غما...

وقتی طلبیده میشی، جوری کارات رو خودشون ردیف میکنن که باورش و...

به قول هوشنگِ ابتهاج:⁩«آدم‌ها تا حد مرگ از خود خسته‌ات می‌کن...

من در این دنیا جز چشم های تو و غم هایم هیچ ندارم...! 💖‌‌‌‌‎‌...

السلام علی المهدی ارواحنالهم فدا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط