" انتقام شجاعانه "
" انتقام شجاعانه "
اپیزود ۵
وقتی به هوش اومدم تو بیمارستان بودم نمیدونم چجوری اومدم اونجا ولی یادمه یکی زد تو کمرم ... گذاشتم سرم تموم شد و بعد رفتم خونه بدون هیچ حرفی رفتم تو اتاقم خیلی خوابم میومد ولی باید حداقل روز اول مدرسه تکالیفم رو مینوشتم.... دفتر و کتابم رو در اوردم که بنویسم داشتم مینوشتم که چشام سنگینی کرد و پلکام سنگین تر شدن و خوابم برد
صبح یکی از خدمتکارا اومد بیدارم کرد گفت ساعت دهه و من هنوز به مدرسه نرفتم ... با عجله صورتم و شستم رو شستم و لباس پوشیدم کیفمو برداشتم و سوار ماشین شدم به راننده گفتم عجله کنه مطمئنم قراره تنبیه سختی بشم رسیدم مدرسه وسط زنگ درس ژاپنی بود و سگ تر از معلم ژاپنی تو مدرسه نبود هعی درو باز کردم و همونطور که سرمو پایین آورده بودم گفتم "سلام خانم ببخشید دیر کردم " معلم گفت " واسه چی دیر کردی ؟ " دنبال یه جواب منطقی گشتم " خانم آلارمم رو تنظیم نکرده بودم " اونم گفت " ما همسن شما بودیم آلارم نداشتیم زودتر هم بیدار میشدیم " گفتم " ببخشید " و رفتم سمت میزم همونطور که به باجی نگا میکردم اون موهاشو باز کرده بود و عینک نزده بود عین بز به کتاب زل نزده بود گذاشتم زنگ تفریح بخوره رفتم جلوش وایسادم و به سمت صورتش خم شدم و تو گوشش آروم گفتم بیا دنبالم " چرا باید بیام دنبالت ؟ "
" فقط بیا دنبالم " باجی سان اومد دنبالم رفتیم رو پشت بوم گفتم " باجی سان برای دیروز ممنونم"
بهم گفت " کاری برای من نبود ... مراقب خودت باش اونا کاری ندارن که دختری زیر پاشون لهت میکنن "
بچه های مدرسه پشت در پشت بوم وایساده بودن گوش میدادن واسه همین زود رفتیم پایین
اپیزود ۵
وقتی به هوش اومدم تو بیمارستان بودم نمیدونم چجوری اومدم اونجا ولی یادمه یکی زد تو کمرم ... گذاشتم سرم تموم شد و بعد رفتم خونه بدون هیچ حرفی رفتم تو اتاقم خیلی خوابم میومد ولی باید حداقل روز اول مدرسه تکالیفم رو مینوشتم.... دفتر و کتابم رو در اوردم که بنویسم داشتم مینوشتم که چشام سنگینی کرد و پلکام سنگین تر شدن و خوابم برد
صبح یکی از خدمتکارا اومد بیدارم کرد گفت ساعت دهه و من هنوز به مدرسه نرفتم ... با عجله صورتم و شستم رو شستم و لباس پوشیدم کیفمو برداشتم و سوار ماشین شدم به راننده گفتم عجله کنه مطمئنم قراره تنبیه سختی بشم رسیدم مدرسه وسط زنگ درس ژاپنی بود و سگ تر از معلم ژاپنی تو مدرسه نبود هعی درو باز کردم و همونطور که سرمو پایین آورده بودم گفتم "سلام خانم ببخشید دیر کردم " معلم گفت " واسه چی دیر کردی ؟ " دنبال یه جواب منطقی گشتم " خانم آلارمم رو تنظیم نکرده بودم " اونم گفت " ما همسن شما بودیم آلارم نداشتیم زودتر هم بیدار میشدیم " گفتم " ببخشید " و رفتم سمت میزم همونطور که به باجی نگا میکردم اون موهاشو باز کرده بود و عینک نزده بود عین بز به کتاب زل نزده بود گذاشتم زنگ تفریح بخوره رفتم جلوش وایسادم و به سمت صورتش خم شدم و تو گوشش آروم گفتم بیا دنبالم " چرا باید بیام دنبالت ؟ "
" فقط بیا دنبالم " باجی سان اومد دنبالم رفتیم رو پشت بوم گفتم " باجی سان برای دیروز ممنونم"
بهم گفت " کاری برای من نبود ... مراقب خودت باش اونا کاری ندارن که دختری زیر پاشون لهت میکنن "
بچه های مدرسه پشت در پشت بوم وایساده بودن گوش میدادن واسه همین زود رفتیم پایین
۳.۳k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.