میراث ابدی 💜پـارت¹⁵💜 کپ👇

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پارت 15 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــ آهان.
جیهوپ: باز این سر وقت قرار نیومده؟
ــ هییی همیشه خدا اینطوری بود.
+عههه ولمون کن.
صدای دختر بود. برگشتیم. عه مانیا اینجا چیکار میکنه؟!
جیمین: این دخترا دیگه کین؟
جین: داشتن به حرفاتون گوش میدادن.
جیهوپ: شما دو تا اینجا چیکار میکنید؟
جین: میشناسیشون؟
جیهوپ: سمت چپی خواهر منه. اون یکی هم خواهر تهیونگه.
مانیا با دستش کوبید به شکم جین. آخخخخ. جین ولشون کرد. مانیا اومد پشت من قایم شد.......
مانیا: آخرین بارت باشه به منو وولهی دست میزنیا. داداش تو با این پسره عوضی دوستی؟
هممون به جز جین خندیدیم. جین با نفرت مانیا رو نگاه میکرد......
جین: آره دوسته. اونم از دوستای قدیمی. مشکلی داری دخترجون؟
مانیا: کاری هم داشته باشم به خودمو و داداشم مربوط میشه و اصلا به شما مربوط نمیشه.
معلوم بود جین داره از حرص منفجر میشه........
جین: میدونی من کیم؟
ــ هر کی که هستی باش من با هر کی مثل خودش حرف میزنم.
جین: ببیـ..
ــ بسه دیگه. مانیا چطوری اومدید اینجا؟
مانیا: اون پسر دخترنما را دنبال کردیم.
جیهوپ: عه من به شما برخورد کردم؟
مانیا: نه پ با این پسره الدنگ برخورد کردی.
هیی خدا این مانیا تا جینو از حرص نکشه ول کن نیست........
جین: بله؟؟؟؟
مانیا: خودش فهمید با کی بودم.
جین: هی دختر اگه برادرت دوستم نبود ادبت میکردم.
مانیا: برو بابا تویی که باید ادب بشی نه من.
ــ عهه بسهههه دیگه مگه بچه اید؟!
مانیا و جین: اول اون شروع کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #جبرانی #bts