بی راهه...
بی راهه...
ناگهان فرو ریخت نیمکت چوبی پارک ،
درست مثل من در آخرین نگاهی که دلتنگ بود .
هی راه می روم ،
هی شعر می خوانم ،
هی جای خالی تو را می نویسم .
درختان برگ برگ اشک می ریزند
و پرندگان به چیدن تنهایی من گرد می آیند .
نترس ،
بی راهه نمی روم ؛
در چشمهای تو دنبال خودم می گردم .
نوشته : حمید حمیدی*
ناگهان فرو ریخت نیمکت چوبی پارک ،
درست مثل من در آخرین نگاهی که دلتنگ بود .
هی راه می روم ،
هی شعر می خوانم ،
هی جای خالی تو را می نویسم .
درختان برگ برگ اشک می ریزند
و پرندگان به چیدن تنهایی من گرد می آیند .
نترس ،
بی راهه نمی روم ؛
در چشمهای تو دنبال خودم می گردم .
نوشته : حمید حمیدی*
۴۱۹
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.