تک پارتی
تک پارتی
سلام من ا.ت هستم و ۷ ساله با یونگی در رابطه هستم و الان درحال حاظر باهم زندگی میکنیم
امروز هم قرار بود مثل همیشه دیر بیاد خونه
اصن تو این چند روز فقط ۱ دقیقه همو میبینیم و بعد میریم بخوابیم
و چون میدونستم امروز قرارع ساعت ۳ بیاد درخواست دوستم که با اکیپمون قرار بود برم بار رو قبول کردم
رفتم توی اتاق و کمد رو باز کردم که چشمم به لباسم که یونگی اجازه نمیداد بیرون بپوشم افتاد (اسلاید بعد ) لباسم رو پوشیدم
که سوهو زنگ زد
سوهو: بیا پایین
رفتم که سوهو و لیا رو دیدم
سوهو : بریم
ا.ت : آره
(پرش زمانی به بار )
وارد بار شدیم که بوی سیگار و مشر.وب پیچید توی دماغم
رفتم و نشستیم که یهو یکی نشست کنارم اون ... جیمین بود
(نکته :جیمین اکس ا.ته )
جیمین : سلام عزیزم
ا.ت : تو ... اینجا چیکار میکنی
جیمین : اومدم پیش هم اکیپی هام
سوهو: آها ا.ت تو نمیدونی جیمین هم دوست من و هم عضو جدیده
ا.ت : نه .. از آشنایی تون خوشبختم
و جیمین دست منو بوسید
(از زبون راوی )
از شانس بد دختر بادیگارد یونگی بزرگ ترین مافیائه کره اونجا حضور داشته و از صحنه ای که جیمین دست ا.ت رو بوسید عکس گرفته
(یونگی ویو )
امروز قرار بود زود تر برم خونه تا ا.ت رو سوپرایز کنم چون این چند وقته اصلا وقت براش نذاشتم
رفتم خونه و درو باز کردم
_ بیبی ( داد )
ولی صدایی نیومد
دوباره صداش زد ولی بازم جواب نداد
این دفعه مطمعن شد که خونه نیست
که برای گوشیش پیام اومد وقتی عکس توی گوشی رو دیدم خون جلو چشمام گرفت
_ بلاخره میای مین ا.ت
(ا.ت ویو )
(پرش زمانی به ۱ شب )
همینطوری داشتم تلو تلو میرفتم تو خونه که با صحنه ای که دیدم خشکم زد
یونگی رو مبل نشسته بود وسرش رو بین دستاش گرفته بود
_خوش گذشت
ا.ت : توضیح میدم
_ بعداً یا فردا الان فقط اجازه داری اسممو داد بزنی
(بچه ها این قسمت رو نمیتونم بنویسم بگید تو پیوی بفرستم )
(فلش بگه به ۶ روز بعد )
امروز روز عروسی من و یونگیه
(پایان )
سلام من ا.ت هستم و ۷ ساله با یونگی در رابطه هستم و الان درحال حاظر باهم زندگی میکنیم
امروز هم قرار بود مثل همیشه دیر بیاد خونه
اصن تو این چند روز فقط ۱ دقیقه همو میبینیم و بعد میریم بخوابیم
و چون میدونستم امروز قرارع ساعت ۳ بیاد درخواست دوستم که با اکیپمون قرار بود برم بار رو قبول کردم
رفتم توی اتاق و کمد رو باز کردم که چشمم به لباسم که یونگی اجازه نمیداد بیرون بپوشم افتاد (اسلاید بعد ) لباسم رو پوشیدم
که سوهو زنگ زد
سوهو: بیا پایین
رفتم که سوهو و لیا رو دیدم
سوهو : بریم
ا.ت : آره
(پرش زمانی به بار )
وارد بار شدیم که بوی سیگار و مشر.وب پیچید توی دماغم
رفتم و نشستیم که یهو یکی نشست کنارم اون ... جیمین بود
(نکته :جیمین اکس ا.ته )
جیمین : سلام عزیزم
ا.ت : تو ... اینجا چیکار میکنی
جیمین : اومدم پیش هم اکیپی هام
سوهو: آها ا.ت تو نمیدونی جیمین هم دوست من و هم عضو جدیده
ا.ت : نه .. از آشنایی تون خوشبختم
و جیمین دست منو بوسید
(از زبون راوی )
از شانس بد دختر بادیگارد یونگی بزرگ ترین مافیائه کره اونجا حضور داشته و از صحنه ای که جیمین دست ا.ت رو بوسید عکس گرفته
(یونگی ویو )
امروز قرار بود زود تر برم خونه تا ا.ت رو سوپرایز کنم چون این چند وقته اصلا وقت براش نذاشتم
رفتم خونه و درو باز کردم
_ بیبی ( داد )
ولی صدایی نیومد
دوباره صداش زد ولی بازم جواب نداد
این دفعه مطمعن شد که خونه نیست
که برای گوشیش پیام اومد وقتی عکس توی گوشی رو دیدم خون جلو چشمام گرفت
_ بلاخره میای مین ا.ت
(ا.ت ویو )
(پرش زمانی به ۱ شب )
همینطوری داشتم تلو تلو میرفتم تو خونه که با صحنه ای که دیدم خشکم زد
یونگی رو مبل نشسته بود وسرش رو بین دستاش گرفته بود
_خوش گذشت
ا.ت : توضیح میدم
_ بعداً یا فردا الان فقط اجازه داری اسممو داد بزنی
(بچه ها این قسمت رو نمیتونم بنویسم بگید تو پیوی بفرستم )
(فلش بگه به ۶ روز بعد )
امروز روز عروسی من و یونگیه
(پایان )
۱۱.۴k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.